ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «41»
همانا ما براى (هدايت) مردم كتاب (آسمانى قرآن) را به حقّ بر تو نازل كرديم، پس هر كه هدايت را پذيرفت به سود خود اوست و هر كه گمراه شد، پس بى شك بر ضرر نفس خويش (قيام كرد و) گمراهى را برگزيد و تو وكيل بر مردم نيستى (تا با اجبار آنان را هدايت كنى).
نکته ها
بر خلاف كسانى كه گمان مىكنند مطالبى بر پيامبر اسلام القا مىشد و آن حضرت آن مطالب را با عبارات خود به مردم القا مىكرد، قرآن، عين كلماتِ كتاب را، نازل شده از غيب مىداند. «إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ»
پیام ها
1- قرآن در زمان پيامبر به صورت كتاب بوده است. «أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ»
2- نزول كتاب براى همه مردم است. «لِلنَّاسِ»
3- هم مطالب قرآن سراپا حقّ است و هيچ گونه تحريف و باطلى در آن راه نيافته است و هم نزول چنين كتابى، لازم و سزاوار و حقّ است. «بِالْحَقِّ»
4- انسان در انتخاب راه آزاد است. «فَمَنِ اهْتَدى- مَنْ ضَلَّ»
5- خدا و رسول به ايمان ما نيازى ندارند. فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ …
6- وظيفهى پيامبر ابلاغ است، نه اجبار. (حتّى انبيا حقّ تحميل عقيده ندارند). «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»
7- هدايت واقعى و كامل تنها در سايه كتاب آسمانى است. إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ …
فَمَنِ اهْتَدى
8- خداوند پيامبرش را در برابر سرسختى كفّار، دلدارى و تسلّى مىدهد. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 176
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (41) اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42) أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ (43) قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (44) وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (45)
ترجمه
همانا ما فرستاديم بر تو كتابرا براى مردمان بحق پس كسيكه هدايت يافت پس بر نفع خود او است و هر كه گمراه شد پس جز اين نيست كه گمراه ميشود بزيان خود و نيستى تو بر آنها كارگزار
خدا ميگيرد جانها را هنگام مرگ آنها و آنرا كه نمرده است در خواب آن پس نگاه ميدارد آنرا كه حكم كرد بر آن بمرگ و رها ميكند ديگرى را تا وقتى نامبرده شده همانا در اين هر آينه آيتها است براى گروهى كه تفكر ميكنند
آيا گرفتند غير از خدا شفيعانى بگو آيا و اگر چه باشند كه مالك نمىشوند چيزى را و نه درك ميكنند
بگو براى خدا است شفاعت تمامى مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين پس بسوى او برگردانيده ميشويد
و چون ياد شود خدا بتنهائى مشمئز و گرفته ميشود دلهاى آنها كه ايمان نمىآورند بآخرت و چون ياد شوند آنها كه غير از اويند آنگاه آنها شاد ميشوند
تفسير
خداوند متعال قرآن كريم را بر پيغمبر اكرم نازل فرمود براى
جلد 4 صفحه 500
هدايت و نيل بندگان خود بخير و سعادت دنيا و آخرتشان پس كسيكه راه يافت و موفّق شد بتصديق قولى و عملى آن كه در آيات سابقه گوشزد شد بر نفع و صلاح خود قيام و اقدام نموده و كسيكه اعراض و كناره گيرى نمود و گمراه شد پس آن گمراهى بر ضرر و زيان دنيا و آخرت او تمام شده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مسئوليّتى در اين باب ندارد چون او و كيل و كفيل و رقيب و نگهبان و نگهدار مردم از خطا و خلاف نبوده و نيست و نميتواند مردم را اجبار و اكراه بقبول هدايت و دين اسلام نمايد چون قدرت تامّه مخصوص بحق و ايمان اجبارى فائده ندارد خدا است داراى چنين قدرتيكه ميگيرد و قبض مينمايد جانهاى اهل عالم را در وقت مرگشان بتمامى و آن مقدار از جانى را كه نميميرد و بكلى قطع علاقه از بدن نميكند در وقت خواب رفتن آنها و پس از گرفتن جانها نگهميدارد آن جانى را كه حكم فرموده است بر آن بمردن و قطع نمودن علاقه خود را از بدن بتمامى و ميفرستد آنمقدار از جانى را كه قطع ننموده است علاقه خود را از بدن واقعا اگر چه قطع نموده ظاهرا باز ببدن تا مدّتيكه مقدّر فرموده براى بقاء در دنيا و تصرّف آن در بدن و اين از عجايب قدرت الهى است كه جانى را كه از عالم غيب آمده و تعلّق تدبيرى ببدن دارد بقدريكه عقل و شعور و ادراك دارد بگيرد و بقدريكه تنفّس و حسّ و حركت داشته باشد باقى بگذارد و اگر كسى فكر كند يقين ميكند كه اينكار جز از قادر يگانه كه در قدرت و ساير صفات كمال مثل و مانند ندارد ساخته نيست عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هيچ كس نيست كه بخوابد مگر آنكه نفس او بآسمان عروج مينمايد و روح او در بدنش باقى ميماند و ما بين آن دو رشتهئى مانند شعاع خورشيد موجود است پس اگر خداوند اذن دهد در قبض ارواح اجابت ميكند روح نفس را و اگر اذن دهد خدا در ردّ روح اجابت ميكند نفس روح را و اين است معناى قول خداوند اللّه يتوفّى الانفس حين موتها تا آخر پس آنچه بهبيند نفس در ملكوت سماوات آن تعبير دارد و آنچه بهبيند در بين آسمان و زمين آن خيالات شيطانى است و تعبير ندارد و وجه آنكه قبض روح گاهى نسبت بخدا داده ميشود و گاهى بملك الموت و گاهى بملائكه در سوره نساء گذشت و از ابن عباس ره نقل شده كه مراد از نفس جهت عقل و تميز است و مراد از روح منشأ تنفّس و حركت و؟؟؟ در
جلد 4 صفحه 501
آنستكه مشركين مكّه بتها را كه جمادات بىشعور و ادراكى بيش نيستند شفيعان خود قرار دادند بايد از آنها سؤال نمود كه آنها با آنكه هيچ قدرت و اراده و اختيارى ندارند و مالك و متصرّف در چيزى نمىباشند ميتوانند شفاعت كنند از پرستش كنندگان خودشان با آنكه هيچ كس بدون اذن خدا قادر بر شفاعت نيست و هر شفاعتى در هر وقت و از هر كس صادر شود اختيارش با خدا است كه بايد قبلا اجازه داده باشد و بعدا قبول فرمايد و سلطنت حقّه حقيقيّه در آسمانها و زمين با او است و برگشت تمام خلق بحكم و فرمان او است و بايد روزى در پيشگاه او حاضر شوند و بپاداش اعمال خود برسند و عجبتر از همه آنستكه كفّار قريش وقتى گفتگو از خداوند يگانه پيش مىآيد دلهاشان مشمئز و گرفته و رويشان منقبض و درهم و نفوسشان متنفّر و ملول ميگردد و وقتى صحبت بتها و هوا پرستان دنيا طلب در ميان مىآيد منبسط و مسرور و فرحناك و شادمان ميشوند بطوريكه آثار مسرّت از چهره آنها ظاهر ميگردد و از بعضى روايات استفاده ميشود مشمئز و گرفته شدن آنها از ذكر اولياء خدا كه آل محمّد عليهم السّلامند و انبساط و سرورشان بذكر كسانيكه غصب حق ايشانرا نمودند و العلم عند اللّه تعالى و اوليائه و ظاهرا مراد از رد روح باذن خدا در روايت عياشى ابقاء آن در بدن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا أَنزَلنا عَلَيكَ الكِتابَ لِلنّاسِ بِالحَقِّ فَمَنِ اهتَدي فَلِنَفسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيها وَ ما أَنتَ عَلَيهِم بِوَكِيلٍ (41)
بدرستي که ما نازل فرموديم براي شما كتاب را بجهت انتفاع ناس و انزال كتاب بحق است پس كسي که قبول هدايت كرد پس بنفع نفس خود كرده و كسي که گمراه شد پس جز اينکه نيست که گمراه- شدن او بر ضرر نفس خود بوده و نيستي تو بر آنها وكيل و عهدهدار إِنّا أَنزَلنا عَلَيكَ الكِتابَ قرآن مجيد که در مدت بيست و دو سال از اول بعثت تا حين رحلت نجوما نازل شد سوره بسوره آيه بآيه چنانچه ميفرمايد وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو لا نُزِّلَ عَلَيهِ القُرآنُ جُملَةً واحِدَةً كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلناهُ تَرتِيلًا فرقان آيه 34 و تعبير بعلي و نفرمود لك براي اينست که از عالم
جلد 15 – صفحه 319
بالا نازل شده که مفهوم نزول هم همين است و فرق بين لام که از براي نفع است و علي که براي ضرر است در جايي که متعلق تاب هر دو را داشته باشد مثل نفس که ميفرمايد فلنفسه و عليها و اما جايي که متعلق نفع فقط دارد و هيچ ضرري ندارد بعلي هم تعبير ميشود مثل صل علي محمّد و آله يا متعلق ضرر صرف دارد بلام هم تعبير ميشود مثل و لهم عذاب اليم.
لِلنّاسِ که غرض از نزول كتاب هدايت ناس است که إِنَّ هذَا القُرآنَ يَهدِي لِلَّتِي هِيَ أَقوَمُ اسراء آيه 9 بسعادت دارين و نجات نشئتين.
بِالحَقِّ که از جانب خدا آمده و موافق حكم و مصالح است و مشتمل بر جميع منافع و خالي از هر گونه عيب و نقص است.
فَمَنِ اهتَدي فَلِنَفسِهِ هر که بهرهبرداري كرد از اينکه كتاب و بدستورات و فرامين او عمل نمود و از منهيات او منتهي شد و بمعارف او معتقد شد و بمتشابهات او تفسير برأي نكرد و بالجمله متمسك بقرآن شد و او را احد ثقلين دانست و هدايت شد باين كتاب پس بنفع خودش تمام ميشود و سعادت دارين و نجات از مهالك نشئتين پيدا ميكند.
وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيها و هر که اينکه كتاب را مهجور كرد و عقب سر انداخت که ميفرمايد وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً فرقان آيه 32 و بآراء خود تأويلاتي نمود و بدستورات او عمل نكرد و از منهيات او منتهي نشد و بفرامين و احكام او اعتنايي نكرد و در ضلالت افتاد خودش خود را بضلالت انداخته و بر ضرر نفس خود از اينکه که در معرض عقوبات و مضار و عذابهاي اخروي و محروم از منافع آن درآورده.
وَ ما أَنتَ عَلَيهِم بِوَكِيلٍ تو بوظيفه خود ابلاغ فرمودي ديگر عهدهدار آنها نيستي.
نکته های آیه
۱ – قرآن، کتابى الهى و آسمانى است; نه بشرى (إنّا أنزلنا علیک الکتب) تصریح و تأکید خداوند بر الهى بودن قرآن – با آن که ادعاى آورنده اش (پیامبراسلام) نیز همین بود – مى تواند به این خاطر باشد که تمامى مخالفان اسلام، این کتاب را بشرى و ساخته و پرداخته پیامبر(ص) مى دانستند.
۲ – کتابت و تدوین قرآن، پس از نزول آن در حیات پیامبراسلام(ص) (إنّا أنزلنا علیک الکتب) اطلاق کتاب (نوشته و نگارش یافته) بر قرآن، یا بدان جهت بوده که آیه هاى آن پس نزول نوشته مى شده است و یا توصیه اى است از جانب خداوند که باید به صورت نوشته درآید. هر دو فرض مى تواند گویاى برداشت بالا باشد.
۳ – نزول کتاب (قرآن) از سوى خداوند، عملى هدفدار و امرى لازم و شایسته براى بشر (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که «بالحقّ» متعلق به «أنزلنا» باشد. کلمه «حقّ» – در برابر باطل (پوچ و بیهوده) – به معناى کار به جا، شایسته و هدفمند است. بنابراین نزول قرآن، امرى هدفمند و شایسته و بایسته براى بشر بوده است.
۴ – قرآن، کتابى است سراسر حق و به دور از مطالب نادرست و تخیلات باطل (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ) برداشت یاد شده بر این دیدگاه استوار است که «بالحقّ» متعلق به ظرف مستقر و حال براى «الکتاب» باشد.
۵ – ارائه حق و شناساندن آن به مردم، فلسفه نزول قرآن (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ)
۶ – قرآن، کتابى براى عموم مردم است; نه ویژه گروهى خاص. (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ) برداشت یاد شده از تعبیر «للناس» (براى مردم) استفاده شده است.
۷ – قرآن، کتابى سودمند براى بشر و در جهت منافع و مصالح او است. (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس) برداشت یاد شده با توجه به لام در «للناس» است که متضمن معناى انتفاع مى باشد.
۸ – قرآن، کتابى نازل شده براى هدایت و راهنمایى مردم. (فمن اهتدى فلنفسه)
۹ – منفعت و بهره هدایت، تنها متوجه خود هدایت یافتگان است. (فمن اهتدى فلنفسه)
۱۰ – هدایت یافتن و سود بردن از قرآن، براى تمامى طیف هاى اجتماعى جامعه بشرى، ممکن و میسر است. (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ فمن اهتدى فلنفسه)
۱۱ – ضرر و زیان گمراهى، تنها متوجه خود گمراهان است. (و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها)
۱۲ – خدا، تنها فراهم آورنده وسایل و زمینه هاى هدایت به قرآن است و مردم در پذیرش و عدم پذیرش آن آزاد و مختاراند. (إنّا أنزلنا علیک الکتب … فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها)
۱۳ – انسان، موجودى آزاد و مختار و مسؤول هدایت و گمراهى خویش (فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها)
۱۴ – پذیرش قرآن و عمل به راهنمایى هاى آن هدایت است و رد و انکار آن گمراهى و ضلالت. (فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها)
۱۵ – تنها در سایه کتاب آسمانى قرآن، هدایت حقیقى و کامل میسر است. (فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ علیها)
۱۶ – خداوند، پیامبر(ص) را کفیل و قیّم ایمان و کفر مردم قرار نداده است. (فمن اهتدى فلنفسه و من ضلّ فإنّما یضلّ … و ما أنت علیهم بوکیل)
۱۷ – مسؤولیت پیامبراسلام(ص)، تنها رساندن و ابلاغ پیام خداوند به مردم است; نه اجبار آنان به پذیرش آن. (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس … و ما أنت علیهم بوکیل)
۱۸ – هیچ کس حتى پیامبر(ص) حق ندارد عقیده و دین خویش را – هر چند بر حق باشد – بر دیگران تحمیل کند. (إنّا أنزلنا علیک الکتب للناس بالحقّ … و ما أنت علیهم بوکیل)
۱۹ – دلجویى خداوند از پیامبر(ص)، در برابر حق ستیزى و هدایت ناپذیرى کافران و مشرکان (و ما أنت علیهم بوکیل)
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّکُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ تُصَافِقُونِی بِکَفٍّ وَاحِدَهًٍْ فِی وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ أَمَرَنِیَ اللَّهُ عزّوجلّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِکُمُ الْإِقْرَارَ بِمَا عَقَدْتُ لِعَلِیٍّ (علیه السلام) مِنْ إِمْرَهًِْ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ جَاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ مِنِّی وَ مِنْهُ عَلَی مَا أَعْلَمْتُکُمْ أَنَّ ذُرِّیَّتِی مِنْ صُلْبِهِ فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّکَ فِی أَمْرِ عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّهًِْ (علیهم السلام) نُبَایِعُکَ عَلَی ذَلِکَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَیْدِینَا عَلَی ذَلِکَ نَحْیَا وَ نَمُوتُ وَ نُبْعَثُ لَا نُغَیِّرُ وَ لَا نُبَدِّلُ وَ لَا نَشُکُّ وَ لَا نَرْتَابُ وَ لَا نَرْجِعُ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا نَنْقُضُ الْمِیثَاقَ وَ نُطِیعُ اللَّهَ وَ عَلِیّاً أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّهًَْ (علیهم السلام) الَّذِینَ ذَکَرْتَهُمْ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ مِنْ صُلْبِهِ بَعْدَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (علیها السلام) الَّذِینَ قَدْ عَرَّفْتُکُمْ مَکَانَهُمَا مِنِّی وَ مَحَلَّهُمَا عِنْدِی وَ مَنْزِلَتَهُمَا مِنْ رَبِّی فَقَدْ أَدَّیْتُ ذَلِکَ إِلَیْکُمْ فَإِنَّهُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهًِْ وَ إِنَّهُمَا الْإِمَامَانِ بَعْدَ أَبِیهِمَا عَلِیٍّ (علیه السلام) وَ أَنَا أَبُوهُمَا قَبْلَهُ فَقُولُوا أَطَعْنَا اللَّهَ بِذَلِکَ وَ إِیَّاکَ وَ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ الْأَئِمَّهًَْ (علیهم السلام) الَّذِینَ ذَکَرْتَ عَهْداً وَ مِیثَاقاً مَأْخُوذاً لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مِنْ قُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ مُصَافَقَهًِْ أَیْدِینَا مَنْ أَدْرَکَهُمَا بِیَدِهِ وَ أَقَرَّ بِهِمَا بِلِسَانِهِ لَا نَبْتَغِی بِذَلِکَ بَدَلًا وَ لَا نَرَی مِنْ أَنْفُسِنَا عَنْهُ حِوَلًا أَبَداً نَحْنُ نُؤَدِّی ذَلِکَ عَنْکَ الدَّانِیَ وَ الْقَاصِیَ مِنْ أَوْلَادِنَا وَ أَهَالِینَا أَشْهَدْنَا اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً وَ أَنْتَ عَلَیْنَا بِهِ شَهِیدٌ وَ کُلُّ مَنْ أَطَاعَ مِمَّنْ ظَهَرَ وَ اسْتَتَرَ وَ مَلَائِکَهًُْ اللَّهِ وَ جُنُودُهُ وَ عَبِیدُهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَهِیدٍ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَا تَقُولُونَ فَإِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ کُلَّ صَوْتٍ وَ خَافِیَهًَْ کُلِّ نَفْسٍ فَمَنِ اهْتَدی فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها وَ مَنْ بَایَعَ فَإِنَّمَا یُبَایِعُ اللَّه.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- [در خطبهی غدیر فرمود:] ای مردم! تعداد شما بیش از آن است که در یک جلسه بتوانید با من دست دهید و بیعت کنید و خدای عزّوجلّ فرمان داده است که نخست از شما اقرار زبانی بگیرم که در مورد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و رهبر بودن او و امامانی که پس از او میآیند و از نسل من و اویند اقرار کنید و به شما گفتم و اعلام کردم که ذرّیّهی من از صلب اویند. اکنون همگان بگویید: ما شنوا و فرمانبردار و پذیرا و خشنود به آن چیزی هستیم که از سوی پروردگارمان که پروردگار تو نیز هست در مورد علی (علیه السلام) و فرزندانش ابلاغ کردی و در این مورد با دل و جان و دست و زبان بیعت میکنیم و بر این بیعت زندگی میکنیم و میمیریم و برانگیخته میشویم. آن را تغییر و تبدیل نمیکنیم و در آن شکّ و تردید روا نمیداریم و از این عهد بر نمیگردیم و پیمان نمیشکنیم و از خداوند و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و فرزندانش حسن و حسین (علیها السلام) که امامند و از صلب علی (علیه السلام) و ذرّیّهی تو میباشند، اطاعت میکنیم. و من منزلت و مقام حسن و حسین (علیها السلام) را در پیشگاه خدایم و خودم به شما اعلام کردم و رساندم و آن دو سرور جوانان بهشتند و آن دو پس از پدرشان امامند و پیش از آنکه علی (علیه السلام) پدر آن دو باشد، من پدر ایشانم. اکنون بگویید: از خدای فرمانبرداریم و در این مورد با تو و علی و حسن و حسین و دیگر امامان (علیهم السلام) که گفتی عهد و پیمان میبندیم و این پیمان که برای علی (علیه السلام) میگیری از دل و جان و دست و زبان رضایت میدهیم و اگر بتوانیم دست بیعت هم میدهیم (دست در دست او میگذاریم)، وگرنه با زبان اقرار میکنیم و هرگز به فکر تغییر آن نخواهیم بود و در دل خود خیال بازگشت از آن را نخواهیم داشت و ما این عهد را به فرزندان خود و فرزندان دور خود [یعنی نوهها و نتیجهها و خانوادهی خود میرسانیم] و خدا را دراینباره گواه میگیریم و خداوند بهترین گواه است و تو و همهی کسانی را که باید از ایشان اطاعت کرد، چه آشکار باشند و چه نهان و فرشتگان و لشکرهای خدا را گواه میگیریم و خداوند از هر گواهی بزرگتر است. ای مردم! چه میگویید؟ خداوند دانندهی هر سخن و اندیشه نهانی همگان است. هرکس رهنمون شده است به سود خویش رهنمون شده و هر آن کس گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و هرکس بیعت کند با خدا بیعت کرده است.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۳۲
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141