ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
اگر (بفرض محال) خدا میخواست فرزندی انتخاب کند، از میان مخلوقاتش آنچه را میخواست برمیگزید؛ منزّه است (از اینکه فرزندی داشته باشد)! او خداوند یکتای پیروز است!
اگر خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد، قطعا از [ميان] آنچه خلق مىكند، آنچه را كه مىخواست برمىگزيد. او [از اين چيزها] منزه است. اوست خداى يگانهى قهار
اگر خدا مىخواست براى خود فرزندى بگيرد، قطعاً از [ميان] آنچه خلق مىكند، آنچه را مىخواست برمىگزيد. منزّه است او، اوست خداى يگانه قهار.
اگر خدا میخواست فرزندی اختیار کند همانا هر که را از مخلوقاتش خواستی بر میگزید (و لیکن این نقص است و) او (از هر گونه نقص و آلایش) پاک و منزه است، او خدای فرد قهّار بیمانند است.
اگر [بر فرض محال] خدا می خواست برای خود فرزندی بگیرد، همانا از میان آفریده هایش آنچه را خودش می خواست برمی گزید [نه اینکه شما برای او انتخاب کنید]؛ منزّه است او [از آنکه برای او فرزندی باشد] اوست خدای یگانه و قهّار.
اگر خدا مىخواست كه براى خود فرزندى برگيرد، از ميان مخلوقات خود هر چه را كه مىخواست برمىگزيد. منزه است. اوست خداى يكتاى قهار.
اگر خداوند میخواست که فرزندی [برای خود] برگزیند، آنچه میخواست از میان آنچه آفریده است، بر میگزید، اما او [از این نسبتها] منزه است، او خداوند یگانه قهار است
اگر خدا مىخواست كه فرزندى گيرد، از ميان آنچه مىآفريند آنچه مىخواست برمىگزيد. پاك و منزه است او اوست خداى يگانه بر همه چيره.
اگر خداوند میخواست فرزندی داشته باشد، میبایست از میان چیزهائی که خود میآفریند کسی یا چیزی را برگزیند. (در صورتی که فرزند باید از جنس پدر بوده و همچون او قدیم باشد. این هم ناممکن است). خداوند پاک و منزّه (از همهی عیبها به ویژه از نیاز به فرزند) است. او خداوند یگانهی پیروزمند است (و فرزند داشتن مخالف با یگانگی، و نیاز به فرزند بیانگر عدم پیروزمندی و چیرگی است).
اگر خدا میخواست برای خود فرزندی برگیرد. هر آینه از (میان) آنچه میآفریند آنچه را میخواست برمیگزید. منزه است او. اوست خدای یگانهی بس چیره.
اگر میخواست خدا که بگیرد فرزندی هر آینه برمیگزید از آنچه میآفرید هر چه را میخواست منزّه است او است خداوند یکتای خشمآور
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «4»
اگر خداوند اراده كرده بود (براى خود) فرزندى بگيرد قطعاً از آن چه مىآفريند، آن چه را مىخواست بر مىگزيد. او منزّه است (از اين كه فرزندى داشته باشد) او خداوند يگانهى پيروز است.
پیام ها
1- خداوند نه فرزند واقعى دارد «لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ»، نه فرزند خوانده. «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً»
2- اگر خداوند فرزندى بخواهد از ميان بهترينها انتخاب مىكند نه از سنگ و چوب. «أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ»
3- فرزندخواهى نشانهى نياز است و او منّزه است. «سُبْحانَهُ»
جلد 8 – صفحه 143
4- اگر فرزند حقيقى باشد نشانهى جسم بودن، تجزيه پذيرى، شبيه داشتن و همسر داشتن خداست، در حالى كه او واحد است. او تجزيهپذير نيست و همسر و شبيه ندارد. «وَ هُوَ الْواحِدُ»
5- اگر فرزند انتخابى باشد، فرزندگيرى نشانهى نياز جسمى يا انس روحى است، در حالى كه او قهّار است. «هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «4»
لَوْ أَرادَ اللَّهُ: اگر خواستى خدا بر سبيل فرض، أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً: اينكه فرا گيرد فرزندى چنانچه مشركين ادعا كنند، لَاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ: هر آينه برگزيدى از آنچه مىآفريند، ما يَشاءُ: آنچه خواستى، زيرا غير از او هيچ موجودى نيست مگر آنكه مخلوق او است، پس از مخلوقات آنچه اراده نمودى ولد او خود اختيار نمودى، لكن ذات سبحانى اجلّ و اعلى باشد از احتياج به ولد و مخلوق مماثل خالق نخواهد بود. سُبْحانَهُ: منزّه است ذات او از اتخاذ ولد، هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ: او است خداى يگانه قهر كننده و درهم شكننده جميع جبابره.
تبصره: برهان نفى ولد را اشعار است، زيرا الوهيّت حقيقيّه مستلزم وحدت ذاتيّه است، و وحدت ذاتيّه منافى مماثلت و مشابهت او به ما سوى باشد فضلا از توالد و تناسل و قهاريّت منافات دارد با اتّخاذ شريك به حكم عقل.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ «1» إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ «2» أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي ما هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ «3» لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لاصْطَفى مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ «4»
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلا هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ «5»
ترجمه
اين نازل نمودن كتابست از جانب خداوند غالب درست كردار
همانا ما فرستاديم بسوى تو كتابرا بحق پس بپرست خدا را با آنكه خالصكننده باشى براى او دين را
بدانيد كه براى خدا است دين خالص و آنها كه گرفتند غير از او خداوندگارانى ميگويند نمىپرستيم آنها را مگر براى آنكه نزديك كنند ما را بخدا نزديك نمودنى همانا خدا حكم ميكند ميانشان در آنچه آنها در آن اختلاف ميكنند همانا خدا هدايت نمىكند كسى را كه او دروغگوى ناسپاس است
اگر ميخواست خدا كه بگيرد فرزندى هر آينه برگزيده بود از آنچه مىآفريند آنچه را كه ميخواست منزّه است او او است خداى يگانه داراى قهر و غلبه
آفريد آسمانها و زمين را بحق ميپوشاند لباس شب را بر روز و ميپوشاند لباس روز را بر شب و رام گردانيد خورشيد و ماه را هر يك جارى ميگردد تا مدتى نامبرده بدانيد او است خداوند غالب آمرزنده.
تفسير
خداوند متعال در اينسوره مباركه بدوا فرموده نزول قرآن از خداوند ارجمند درستكردار است و بنابراين تنزيل مبتدا و من اللّه خبر است و محتمل است تنزيل خبر مبتداء محذوف باشد چنانچه ترجمه شد و بعدا ميفرمايد
جلد 4 صفحه 483
ما آنرا براستى و درستى و حق و حقيقت فرستاديم نه بدون غرض صحيح و بيهوده و بباطل و براى تذكر عموم بندگان به پيغمبر خود دستور داده كه عبادت كن خدا را از روى اخلاص بدون ريا و شرك و اغراض ديگرى بطوريكه دين تو منحصر بخداپرستى باشد و بدانكه دين خدا خالص از غير خدا است و دينى كه در آن شرك باشد بهر وجه كه باشد منسوب بحقّ و بامر خدا نميشود و مرضىّ الهى نيست و نبوده و نخواهد بود و آنكه بتپرستان مكّه ميگويند ما خداوند بزرگ را كه خالق آسمانها و زمين است قبول داريم و اينكه پرستش مينمائيم بتها را براى آنستكه آنها نزديك كنند ما را بخدا بنزديكى مخصوصى كه آنشفاعت است و خدا حكم ميكند ميان آنها و موحّدين در آنچه با هم در آن اختلاف مينمايند از توحيد و شرك يا حكم مينمايد بين اهل شرك در اختلافاتيكه مينمايند با يكديگر در امور دينى و انواع شرك آنها از خفى و جلى و اجلى و غيرها و هر كس را بقدر استحقاق عذاب ميفرمايد و قدر مشترك ميان همه آنستكه آنها دروغ ميگويند بتها هيچ كار از دستشان برنمىآيد و بعبادت آنها كفران نعمت خدا را مينمايند و خداوند توفيق نيل بسعادت و هدايت بدار كرامت خود را بآنها نميدهد در احتجاج از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نقل نموده كه بمشركين عرب فرمود شما چرا عبادت ميكنيد بتها را گفتند براى آنكه آنها ما را بخدا نزديك كنند فرمود آيا آنها شنوا و مطيع و عبادت كننده پروردگارند تا شما براى تعظيم آنها مقرّب درگاه خدا شويد گفتند خير فرمود شما كسانى هستيد كه آن بتها را بدست خودتان تراشيده و ساختهايد گفتند بلى فرمود پس اگر قدرت داشتند آنها سزاوارتر بود عبادت شما را نمايند از شما كه عبادت آنها را نمائيد وقتى كه امر نفرموده باشد شما را بتعظيم آنها كسيكه عارف است بمصالح و عواقب شما و حكيم است در آنچه شما را بآن تكليف ميفرمايد و نيز اينكه بعضى از مشركين عرب ميگويند ملائكه دختران خدايند و يهود ميگويند عزير پسر خدا است و نصارى ميگويند مسيح پسر خدا است تمام دروغ و افتراء بخدا است چون خداوند منزّه است از آنكه مجانسى از زن و فرزند داشته باشد و اگر ميخواست كسيرا بفرزندى از بندگان خود قبول نمايد باختيار آنها نميگذارد كه براى او فرزند اختيار نمايند خودش براى خود از مخلوقاتش
جلد 4 صفحه 484
هر كس را ميخواست بفرزندى اختيار مينمود ولى او حاجت بگرفتن زن و فرزند براى خود ندارد و مقام مقدّسش اجلّ از اين امور است چون او يگانه است مجانس و مشابه و عديل و نظيرى ندارد و منقسم نميشود در وجودى و نه در عقلى و نه در وهمى چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و قاهر و غالب بر تمام موجودات است خلق فرموده آسمانها و زمين را بحقّ نه بباطل و بمقتضاى حكمت نه بيهوده و عبث و شب و روز را بر گرد يكديگر ميگرداند يا هر يك را غالب بر ديگرى مينمايد و مسخّر فرموده خورشيد و ماه و ساير سيّارات را كه هر يك از آنها در مدار خود بامر او سير مينمايند تا مدّت معيّنى كه نهايت دور آنها يا روز قيامت باشد كه پايان سير آنها است و همه مقهور بقهر الهى خواهند شد و اينها براى آنستكه تمام موجودات بكمال لايق خود برسند و هر موجودى بقدر قابليّت خود از معرفت و نعمت بىمنتهاى او كامياب و بهرهمند گردد و عزّت و عظمت خداوند آشكار شود و براى اهل ايمان احيانا اگر خلل و فتورى در اطاعت و عبادت حقّ روى دهد بمغفرت و رحمت او تلافى و تدارك گردد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لَو أَرادَ اللّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لاصطَفي مِمّا يَخلُقُ ما يَشاءُ سُبحانَهُ هُوَ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ «4»
اگر بر فرض محال خداوند اراده داشت که اولاد بگيرد اختيار با او بود که هر كرا برگزيد براي اولادي از آنچه خلق ميفرمايد منزه است خداي متعال از اخذ اولاد او است اللّه يگانه قاهر بر کل مخلوقات.
چون بسياري از مشركين ملائكه را دختران خدا ميدانند نصاري عيسي را پسر خدا يهود عزير را اينکه تورات رايج آدم را پسر خدا وَ قالَتِ اليَهُودُ وَ النَّصاري نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ مائده آيه 21 خدا ميفرمايد:
لَو أَرادَ اللّهُ أَن يَتَّخِذَ وَلَداً لو امتناعيه است يعني محال است خداوند همچه ارادهاي بفرمايد چون ذات اقدسش صرف الوجود است مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً جن آيه 3 وَ خَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَ بَناتٍ بِغَيرِ عِلمٍ سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يَصِفُونَ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ أَنّي يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَم تَكُن لَهُ صاحِبَةٌ انعام آيه 100 لَاصطَفي مِمّا يَخلُقُ ما يَشاءُ تعيين آن بيد شما نيست لكن سُبحانَهُ خداوند منزه است از جسم و جسماني و توليد و تناسل و زن و فرزند.
هُوَ اللّهُ الواحِدُ القَهّارُ او است خداي يگانه بوحدة ذاتيّه نه زائيده
جلد 15 – صفحه 284
شده و نه ميزايد قاهر فوق عباده تمام مقهور تحت اراده او هستند و اعجب از اينکه اينكه بعضي را خدا دانستند چنانچه ميفرمايد لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ المَسِيحُ ابنُ مَريَمَ مائده آيه 19 و بعض صوفيه علي عليه السلام را خدا دانسته يا حسين عليه السلام را ميگويد:
باز ديوانه شدم زنجير كو
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 4)- او حاکم بر همه چیز است، چه نیازی به فرزند دارد؟
مشرکان علاوه بر این که بتها را واسطه و شفیعان نزد خدا میدانستند عقیده دیگری در باره بعضی از معبودان خود مانند فرشتگان داشتند که آنها را دختران خدا میپنداشتند.
آیه شریفه به پاسخ این پندار زشت پرداخته، میگوید: «اگر (به فرض محال) خدا میخواست فرزندی انتخاب کند از میان مخلوقاتش آنچه را میخواست بر میگزید» (لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفی مِمَّا یَخْلُقُ ما یَشاءُ).
«منزه است (از این که فرزندی داشته باشد) او خداوند یکتای پیروز است» (سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ).
آیه در صدد بیان این مطلب است که فرزند لابد برای «کمک» یا «انس روحی» است، به فرض محال که خداوند نیاز به چنین چیزی داشت فرزند لزومی نداشت، بلکه از میان مخلوقات شریف خود کسانی را بر میگزید که این هدف را تأمین کنند چرا فرزند انتخاب کند؟
ولی از آنجا که او واحد و یگانه و قاهر و غالب بر همه چیز و ازلی و ابدی
ج4، ص209
است نه نیازی به کمک کسی دارد، و نه وحشتی در او تصور میشود که از طریق انس گرفتن با چیزی بر طرف گردد و نه احتیاج به ادامه نسل دارد، بنابر این او منزه و پاک است از داشتن فرزند خواه فرزند حقیقی باشد و یا فرزند انتخابی.
نکته های آیه
۱ – احتجاج الهى علیه اندیشه شرک و پندار مشرکان، مبنى بر فرزند داشتن خدا (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا یخلق)
۲ – مشرکان، معتقد به فرزندگزینى خداوند (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا یخلق)
۳ – بر فرض صحت فرزندگزینى خداوند، این گزینش از میان بهترین مخلوقات او انجام مى گرفت; نه از سنگ، چوب و… . (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا یخلق ما یشاء) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که مشرکان معتقد بودند که خداوند از چیزهایى (مانند چوب و سنگ) فرزند خود را برگزیده است. خداوند در پاسخ آنان مى فرماید: اگر بنا باشد خداوند فرزند برگزیند، مسلّماً از میان مجموعه مخلوقات گزینش مى کرد و طبیعى است که خداوند حکیم، بهترین مخلوقاتش را براى فرزند گزینش مى کرد; نه چیزهایى مثل چوب و سنگ.
۴ – مخلوقات خداوند، از نظر کمال و مراتب وجودى، متفاوت و گوناگون اند. (لاَصطفى ممّا یخلق ما یشاء) برداشت یاد شده از آمدن ماده «إصطفاء» (گزینش کردن) استفاده مى شود; زیرا گزینش از میان اشیایى صورت مى پذیرد که از نظر کمال و خصوصیات وجودى، گوناگون و داراى مراتب مختلف هستند.
۵ – جدایى کامل و شکاف عمیق، میان مقام خالق و مخلوق (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا لاَصطفى ممّا یخلق ما یشاء) برخى از مفسران بر این باوراند که مفاد آیه شریفه این است که اگر خدا بخواهد فرزند برگزیند، باید از میان مخلوقات خود گزینش کند و این محال است; زیرا میان مقام خالق و مخلوق جدایى و دوگانگى کامل وجود دارد.
۶ – منزه بودن ساحت قدسى خداوند، از فرزند گزینى (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا … سبحنه)
۷ – اعتقاد به فرزندگزینى خدا، اعتقاد به وجود نقص و ضعف در ذات اقدس الهى است. (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا … سبحنه) تنزیه خداوند از فرزندگزینى، بیانگر این است که این کار نشانه وجود نقص و ضعف در ذات الهى است.
۸ – فرزند گزینى خدا، برابر با ضعف و نقص ذات او و ناسازگار با کمال مطلق او (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا … سبحنه)
۹ – خداوند، یکتا و یگانه و چیره و پیروز است. (هو اللّه الوحد القهّار)
۱۰ – فرزند داشتن خدا، ناسازگار با یکتایى، قهار بودن و پیروزمندى او است. (لو أراد اللّه أن یتّخذ ولدًا … سبحنه هو اللّه الوحد القهّار) جمله «هو اللّه الوحد القهّار» در مقام بیان دلیل منزه بودن خداوند (سبحانه) از فرزندگزینى است; یعنى، چون خداوند واحد و قهار است، پس از فرزندگزینى منزه مى باشد.
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی نَعْمَائِهِ یَا ابْنَ سَلَامٍ جِئْتَنِی سَائِلًا أَوْ مُتَعَنِّتاً قَالَ بَلْ سَائِلًا یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) … فَأَخْبِرْنِی مَا الْوَاحِدُ وَ مَا الِاثْنَانِ وَ مَا الثَّلَاثَهًُْ وَ مَا الْأَرْبَعَهًُْ وَ مَا الْخَمْسَهًْ. قَالَ نَعَمْ یَا ابْنَسَلَامٍ أَمَّا الْوَاحِدُ فَهُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ لاشَرِیکَ لَهُ وَ لَا صَاحِبَهًَْ لَهُ وَ لَا وَلَدَ لَهُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- پیامبر (صلی الله علیه و آله) [خطاب به ابنسلام] فرمود: «سپاس مخصوص خداوند است بهخاطر تمام نعمتهایش؛ ای ابنسلام! بگو ببینیم آمدهای برای فهمیدن سؤال کنی یا [جواب را میدانی] و فقط [میخواهی] مرا اذیّت کنی»؟ گفت: «نه، میخواهم بفهمم ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! … بگو ببینم یک چیست و دوتا و سهتا و چهارتا و پنجتا چیست»؟ فرمود: «ای ابنسلام! یک، خدای یکتای قهّار است که شریک و همسر و فرزند ندارد، زنده میکند و میمیراند و تمام امور خیر، به دست قدرت اوست. و او بر هرچیز تواناست. (ملک/۱)».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۷۸
بحارالأنوار، ج۹، ص۳۳۸
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- عَنِ الْمِقْدَامِبْنِشُرَیْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ: یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ؟ قَالَ: فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَ قَالُوا: یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ؟ فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ: یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَهًِْ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا یَجُوزَانِ عَلَی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ وَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِیَ لَهُ لَا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَةٍ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّوَجَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ کَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّوَجَلَّ.
امام علی (علیه السلام)- مقدامبنشریحبنهانی از پدرش نقل کرده است: در روز جنگ جمل یکی از بادیهنشینان بهسوی امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفت و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! آیا میگویی که خدا یکی است»؟ مردم بر او اعتراض نمودند و گفتند: «ای عرب بیاباننشین! مگر نمیبینی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) [به سبب این جنگ و برای تدبیر امور آن] در چه پریشان دلی و پراکندگی حواس گرفتار است»؟! امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «او را رها کنید [تا سؤالش را بپرسد] زیرا آنچه این عرب بیاباننشین میپرسد، همان چیزی است که ما از این گروه (دشمن) میخواهیم [که به آن ایمان بیاورند]». پس فرمود: «ای اعرابی! این کلام خداوند که میفرماید: خدا یکی است بر چهار قسم است؛ دو وجه از آنها بر خدای عزّوجلّ روا نیست و دو وجه در مورد خدا صادق است امّا آن دو وجه که بر او روا نیست؛ گفتار گویندهای است که میگوید، یکی و باب اعداد را قصد میکند که این بیان در مورد خداوند روا نیست زیرا آن یکی که دو ندارد در باب اعداد داخل نمیشود. آیا نمیبینی آنکه گفته یکی از سه، خدا است کافر شده [یعنی گروهی از مسیحیان که خدا و عیسی (علیه السلام) و مریم (سلام الله علیها) را هر سه خدا میدانند] معنی دیگر کلمهی یک، کلام آن کسی است که میگوید، یک و منظورش یک نفر (نوعی) از بین مردم است و یک نفر نوعی را از بیان جنس مردم قصد کرده و این مورد نیز در مورد خداوند روا نیست زیرا در این تعبیر، تشبیه خدا به بندگانش نهفته است و خداوند ما از این امور بزرگتر است [که به کسی تشبیه شود] و امّا آن دو وجه که در مورد خداوند صادق است یکی کلام آن کسی است که بگوید خداوند یکی است که در میان چیزها، شبیه و مانندی ندارد و پروردگار ما چنین است و وجه دیگر کلام آن کسی است که بگوید خداوند عزّوجلّ در اصل معنا و ذات، یکتا است یعنی خدا نه در وجود ذهنی و خارجی و نه در عقل و نه در وهم و خیال تقسیم و تفکیک نمیشود [و در هیچ مورد، غیر یکتا نیست] و پروردگار عزّوجلّ ما چنین است.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۷۸
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141