آیه 37 سوره زمرReviewed by متین on Apr 8Rating: 4.5آیه 37 سوره زمر

♦ آیه 37 سوره زمر ♦

وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقَامٍ

دسترسی سریع به خدمات

ترجمه آیه
تفسیر آیه
نکته آیه
تفسیر روایی
معرفی اجمالی سوره

ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)

و هر کس را خدا هدایت کند، هیچ گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟!
|و هر كه را خدا هدايت كند، گمراه كننده‌اى نخواهد داشت. مگر خدا نيست كه شكست‌ناپذير دادستان نيست
و هر كه را خدا هدايت كند گمراه‌كننده‌اى ندارد. مگر خدا نيست كه نيرومند كيفرخواه است؟
و هر کس را خدا هدایت کند دیگر احدی او را گمراه نتواند کرد. آیا خدا مقتدر و غالب (بر تمام قوای عالم) و منتقم (از همه ستمکاران جهان) نیست؟
و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟
و هر كه را خدا راه نمايد پس او را هيچ گمراه‌كننده‌اى نباشد. آيا خدا تواناى بى‌همتا و كين‌ستان نيست؟
و هر کس را خدا رهنمود کند، هیچ گمراه کننده‌ای نخواهد داشت. مگر خدا چیره‌ی انتقام گیرنده نیست؟ (پس ای مؤمنان! تکیه بر لطف خدا کنید و از انبوه دشمنان نهراسید و از کمی همراهان باک مدارید).
و هر که را خدا هدایت کند هرگز برایش گمراه‌کننده‌ای نیست. مگر خدا عزیز دارای انتقام نیست؟
و آنکو هدایت کندش خدا نیستش گمراه‌کننده‌ای آیا نیست خدا عزّتمند انتقام‌جوی‌
And whomever Allah guides, for him there is no misleader. Is Allah not Powerful and Vengeful?

تفسیر های آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ «37»

و هر كه را خداوند هدايت كند، پس هيچ گمراه كننده‌اى براى او نيست، آيا خداوند، نفوذناپذير و صاحب انتقام نيست.

نکته ها

بت پرستان به پيامبر اسلام مى‌گفتند: اگر بت‌هاى ما را تحقير كنى، به تو بلا و آزار مى‌رسد. اين آيه نازل شد و به حضرت دلدارى داد كه: «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»

قرآن، با تعبيرهاى گوناگونى مصونيّت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را از انواع توطئه‌ها مطرح كرده است: نظير آيه‌ى‌ «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» «1» و «إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ» «2» چنانكه خداوند نوح را از غرق شدن و ابراهيم را از آتش و موسى را از خطر فرعون و عيسى را از به دار آويخته شدن حفظ كرد.

وظيفه‌ى ما در هر شرايطى بندگى خداست. در حديث مى‌خوانيم: «من أصبح و همومه هم واحد، كفاه الله هموم الدنيا و الآخرة» «3» كسى كه همه‌ى تلاش و همتش بندگى خدا باشد، خداوند خواسته‌هاى دنيا و آخرتش را برآورده مى‌كند.

پیام ها

1- اگر انسان بنده‌ى خدا شد، بيمه مى‌شود و خداوند امور او را كفايت و كفالت مى‌كند. «أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ»

2- در برابر تهديدهاى دشمنان، با ياد امداد و تكفّل الهى، خود را آرام كنيم.

«أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ»

3- ابزار كافران، ايجاد محيط رعب و وحشت است. «يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ»

4- هدايت و ضلالت به دست خداست، «يُضْلِلِ اللَّهُ‌- يَهْدِ اللَّهُ» لكن مقدّمات دريافت هدايت يا محروم شدن از آن، به دست انسان است. چنانكه در آيات‌


«1». مائده، 67.

«2». حجر، 95.

«3». تفسير روح البيان.

جلد 8 – صفحه 172

ديگر مى‌خوانيم: «يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ» «1» و «لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ» «2»

5- از كمى تعداد و امكانات نترسيد، از اين بترسيد كه از مدار بندگى خدا بيرون رويد، كه اگر بنده‌ى او باشيد هيچ قدرتى شما را نمى‌شكند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

6- انسان موجودى است كه در سنگدلى به جايى مى‌رسد كه هيچ راهنمايى در او مؤثّر نيست. «فَما لَهُ مِنْ هادٍ» و در ايمان به جايى مى‌رسد كه هيچ حادثه‌اى او را منحرف نمى‌كند. «فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ»

7- گمراه شدن انسان از سوى خداوند بى مقدّمه نيست، كيفر عملكرد خود انسان است. «ذِي انْتِقامٍ»

8- حمايت خداوند گاهى در قالب تكفل بنده است و گاهى در قالب انتقام از مخالفان. «ذِي انْتِقامٍ»

تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‌ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)

ترجمه‌

آيا نيست خدا كفايت كننده بنده‌اش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى‌

و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كننده‌ئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام‌

و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كننده‌اند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارنده‌اند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان‌

بگو اى قوم من كار


جلد 4 صفحه 498

كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كننده‌ام پس زود باشد كه بدانيد

كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.

تفسير

گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كننده‌اى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كننده‌اى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديده‌اند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد


جلد 4 صفحه 499

بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ فَما لَه‌ُ مِن‌ مُضِل‌ٍّ أَ لَيس‌َ اللّه‌ُ بِعَزِيزٍ ذِي‌ انتِقام‌ٍ (37)

و كسي‌ ‌را‌ ‌که‌ خداوند ‌او‌ ‌را‌ هدايت‌ فرمايد ‌پس‌ نيست‌ كسي‌ ‌که‌ بتواند ‌او‌ ‌را‌ گمراه‌ كند آيا نيست‌ خداوند قادر متعال‌ قاهر ‌بر‌ دفع‌ ارباب‌ ضلال‌ و صاحب‌ انتقام‌ اشكال‌: چه‌ بسيار اشخاصي‌ ‌که‌ ديده‌ايم‌ ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ هدايت‌ و ايمان‌ مرتد شدند و برگشتند بكفر و ضلالت‌ ‌ يا ‌ بواسطه وساوس‌ شيطان‌ ‌ يا ‌ باضلال‌ مضلين‌ ‌ يا ‌ بواسطه هواي‌ نفساني‌ ‌ يا ‌ بكثرت‌ معاصي‌ ‌که‌ باعث‌ زوال‌ ايمان‌ ميشود چنانچه‌ فرمودند

«ارتد ‌النّاس‌ ‌بعد‌ ‌رسول‌ اللّه‌ الا اربعة ‌او‌ خمس‌»

و ‌در‌ قرآن‌ ‌هم‌ ميفرمايد يا أَيُّهَا الَّذِين‌َ آمَنُوا مَن‌ يَرتَدَّ مِنكُم‌ عَن‌ دِينِه‌ِ فَسَوف‌َ يَأتِي‌ اللّه‌ُ بِقَوم‌ٍ يُحِبُّهُم‌ وَ يُحِبُّونَه‌ُ الايه‌ مائده‌ آيه 59 و شيطان‌ ‌هم‌ ‌گفت‌ لَأَقعُدَن‌َّ لَهُم‌ صِراطَك‌َ المُستَقِيم‌َ ‌الي‌

جلد 15 – صفحه 315

‌قوله‌ وَ لا تَجِدُ أَكثَرَهُم‌ شاكِرِين‌َ اعراف‌ آيه 16 و ‌غير‌ اينها.

جواب‌: معناي‌ وَ مَن‌ يَهدِ اللّه‌ُ اينست‌ كسي‌ ‌که‌ مشيت‌ الهي‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بر‌ هدايت‌ ‌او‌ و ايمان‌ ‌او‌ ‌را‌ حفظ فرموده‌.

فَما لَه‌ُ مِن‌ مُضِل‌ٍّ نه‌ شيطان‌ قدرت‌ دارد ‌بر‌ زوال‌ ايمان‌ ‌او‌ چنانچه‌ ميفرمايد إِن‌َّ عِبادِي‌ لَيس‌َ لَك‌َ عَلَيهِم‌ سُلطان‌ٌ إِلّا مَن‌ِ اتَّبَعَك‌َ مِن‌َ الغاوِين‌َ حجر آيه 42 و نه‌ ارباب‌ ضلال‌ چنانچه‌ ميفرمايد وَدَّت‌ طائِفَةٌ مِن‌ أَهل‌ِ الكِتاب‌ِ لَو يُضِلُّونَكُم‌ وَ ما‌-‌ يُضِلُّون‌َ إِلّا أَنفُسَهُم‌ آل‌ عمران‌ آيه 62 و ‌اينکه‌ هايي‌ ‌که‌ مرتد ميشوند و ‌در‌ ضلالت‌ ميافتند پايه ايمان‌ ‌آنها‌ ‌از‌ اول‌ سست‌ ‌است‌ و محكم‌ نيست‌ ايمان‌ بايد راسخ‌ ‌در‌ قلب‌ شود بزبان‌ و نحوه ‌آن‌ ايمان‌ نيست‌ قالَت‌ِ الأَعراب‌ُ آمَنّا قُل‌ لَم‌ تُؤمِنُوا وَ لكِن‌ قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُل‌ِ الإِيمان‌ُ فِي‌ قُلُوبِكُم‌ حجرات‌ آيه 14.

أَ لَيس‌َ اللّه‌ُ بِعَزِيزٍ قاهر غالب‌ مقتدر ‌علي‌ ‌کل‌ شي‌ء.

ذِي‌ انتِقام‌ٍ انتقام‌ ‌هر‌ مظلومي‌ ‌را‌ ‌از‌ ظالم‌ ميكشد ‌هر‌ نحو ظلمي‌ ‌باشد‌ ظلم‌ جاني‌ و مالي‌ و عرضي‌ زباني‌ جوارحي‌ ‌که‌ اقسام‌ ظلم‌ ‌را‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌ ‌به‌ نفس‌ بغير بدين‌

نکته های آیه

۱ – هدایت کسانى که با لطف الهى ارشاد شده اند، استوار و پایدار است. (و من یهد اللّه فما له من مضلّ)

۲ – ناتوانى همگان، از گمراه کردن هدایت یافته الهى (و من یهد اللّه فما له من مضلّ)

۳ – هدایت و ضلالت به دست خدا است. (و من یضلل اللّه فما له من هاد . و من یهد اللّه فما له من مضلّ)

۴ – پیامبر(ص)، برخوردار از هدایت استوار و پایدار الهى (و من یهد اللّه فما له من مضلّ)

۵ – خداوند، مشرکان و کافران صدر اسلام را از گمراه کردن مؤمنان هدایت یافته، مأیوس ساخت. (و من یهد اللّه فما له من مضلّ) یادآورى گمراه نشدن هدایت یافتگان (مؤمنان)، مى تواند به منظور مأیوس ساختن کافران و مشرکان در تبلیغات و تلاش هایشان علیه اسلام و مسلمین باشد.

۶ – خداوند، عزیز (پیروز شکست ناپذیر) و صاحب انتقام (سزادهنده) است. (ألیس اللّه بعزیز ذى انتقام) «النقمة» – به فتح و کسر نون – اسم مصدر «انتقام» و به معناى مکافات به عقوبت و سزا دادن است.

۷ – پایدار ماندن هدایت مؤمنان و استمرار گمراهى کافران حق گریز، جلوه عزتمندى و مجازات الهى است. (و من یضلل اللّه فما له من هاد . و من یهد اللّه فما له من مضلّ ألیس اللّه بعزیز ذى انتقام) یادآورى دو صفت عزت و مجازات دهى خداوند، پس از ذکر پایدار ماندن هدایت مؤمنان و استمرار یافتن گمراهى کافران حق گریز به وسیله خداوند، مى تواند گویاى مطلب یاد شده باشد.

۸ – دلدارى خداوند به مؤمنان و تهدید کافران و مشرکان حق گریز به انتقام و شکست (ألیس اللّه بعزیز ذى انتقام) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که ذیل آیه شریفه – که از عزت و انتقام خداوند سخن گفته – داراى لحن تهدیدآمیز است.

تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه

تفسیر روایی در دسترس نیست.

معرفی بیشتر سوره زمر

جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]

مفهوم کلی سوره

خداباورى ؛

دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛

تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛

شب زنده دارى و عبادت .[2]

اسامی سوره

زمر، غُرَف.[3]

علت نام‌گذاری

«سوره زمر»؛ سبب نام‌گذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک‌ و هفتادوسه است .

«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]

تعداد آیات

سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]

تعداد کلمات

سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)

تعداد حروف

سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)

اهداف و آموزه ها

هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:

1. دعوت به توحيد؛

2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]

محتوا و موضوعات

سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:

چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛

مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛

بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛

بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛

و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]

فضائل، خواص و ثواب قرائت

ابى‌بن‌كعب از پيامبر خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».

هارون‌بن‌خارجه از امام صادق عليه‌السلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پرده‌نشين در خيمه ها مى باشد.[10]

محل نزول

همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]

زمان نزول

سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]

فضای نزول

مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.

علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.

راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]

ترتیب در مصحف

سوره زمر در چينش كنونى قرآن سى‌ونهمين سوره به شمار می آید.[14]

ترتیب بر اساس نزول

سوره زمر پنجاه‌ونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)

ارتباط با سوره قبلی

خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.

ویژگی

سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]

سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]

روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]

آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.


[1]قاموس قرآن، ج 3، ص 179

[2]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 21

[3]همان، ص 23

[4]همان

[5]الكشف و البيان، ج 8، ص 220

[6]همان

[7]همان

[8]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 24

[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359

[10]ترجمه تفسير مجمع‌البيان، ج 21، ص 138

[11]همان

[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23

[13]تفسير احسن‌الحديث، ج 9، ص 259-258

[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23

[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136

[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141

[17]التمهید في علوم القرآن، ج1، ص 313

[18]جامع البيان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 34