ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب درباره او قطعی شده رهایی بخشی؟! آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیری و نجات دهی؟!
|پس آيا كسى كه حكم عذاب بر او قطعى شده [رهايى خواهد يافت؟] آيا تو كسى را كه در آتش است رها توانى كرد
پس آيا كسى كه فرمان عذاب بر او واجب آمده [كجا روى رهايى دارد]؟ آيا تو كسى را كه در آتش است مىرهانى؟
آیا کسی که وعده عذاب خدا بر او محقّق و حتمی (و به دوزخ قهر و شقاوت معذّب) است تو (به پند و نصیحت) میتوانی از آن آتش قهرش برهانی؟!
آیا کسی که فرمان عذاب بر او محقق و ثابت شده [راه گریزی از آن دارد؟] آیا کسی را که در آتش است، تو نجات می دهی؟
آيا كسى را كه حكم عذاب بر او محقق شده، تو مىتوانى او را كه در آتش است برهانى؟
آیا کسی که حکم عذاب بر او تحقق یافته [و دوزخی] است، آیا تو کسی را که در دوزخ است میرهانی؟
پس آيا كسى كه سخن- وعده- عذاب بر او سزا گشته [مىتواند از آن رهايى يابد]؟ آيا تو آن را كه در آتش دوزخ است توانى رهانيد؟!
آیا کسی که (به خاطر ارتکاب معاصی و اصرار بر ظلم و فساد، روح ایمان و تشخیص برای همیشه در او مرده است و وجودش یکپارچه وجود جهنّمی شده است، و لذا) فرمان عذاب دربارهی او قطعی و محقّق گشته است (تو میتوانی وی را از عذاب برهانی؟) آیا تو میتوانی کسی را نجات دهی که در آتش دوزخ قرار گرفته است؟
آیا پس کسی که فرمان عذاب بر او به حق و ثابت آمده (کجا روی رهایی دارد)؟ آیا تو کسی را که در آتش است میرهانی؟
آیا آنکه استوار شد بر او سخن عذاب آیا تو میرهانی آن را که در آتش است
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ «19»
پس آيا كسى را كه حكم عذاب بر او حتمى شده است (مىتوانى هدايت كنى؟) آيا تو مىتوانى كسى را كه در آتش است رهايى بخشى؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ «19»
بعد از آن تهديد فرمايد:
أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ: آيا پس آن كسى كه واجب شد بر او، كَلِمَةُ الْعَذابِ:
سخن وعيد كه مشعر است بر عذاب اليم و عقاب عظيم به سبب سوء اختيار خود كفر را بر ايمان (استفهام انكارى)، يعنى مساوى نيست كسى كه سزاوار عقاب و مستوجب نيران باشد با كسى كه مستحق ثواب و سزاوار روضه رضوان باشد.
أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ: آيا پس تو خلاص مىكنى و نجات مىدهى، مَنْ فِي النَّارِ: كسى را كه گرفتار است به عذاب آتش جهنم، يعنى آيا تو اى پيغمبر مىرهانى كسى را كه در آتش است (استفهام انكارى)، يعنى تو قدرت ندارى كه آن را نجات دهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ «11» وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ «12» قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «13» قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي «14» فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ «15»
لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ «16» وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى فَبَشِّرْ عِبادِ «17» الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ «18» أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ «19» لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعادَ «20»
جلد 4 صفحه 489
ترجمه
بگو همانا من مأمور شدهام كه بپرستم خدا را با آنكه خالص كننده باشم براى او دين را
و مأمور شدهام به اين كه باشم پيش قدم منقادان
بگو همانا من ميترسم اگر نافرمانى كنم پروردگارم را از عذاب روزى بزرگ
بگو خدا را ميپرستم با آنكه خالص كنندهام برايش دينم را
پس بپرستيد آنچه را مى- خواهيد غير از او بگو همانا زيانكاران آنانند كه زيانكار نمودند خودشان و كسانشان را روز قيامت آگاه باش اين است آن زيانكارى آشكار
براى آنها است از بالاى سرشان خيمههائى از آتش و از پائينشان خيمههائى اينست كه ميترساند خدا بآن بندگانش را اى بندگان من پس بترسيد از من
و آنانكه كناره كردند از هر بسيار سركش كه بپرستند او را و بازگشتند بسوى خدا مرايشان را است مژده پس مژده ده بندگان مرا
آنانكه مىشنوند سخن را پس پيروى ميكنند نيكوتر آن را آن گروه آنانند كه هدايت نمود ايشانرا خداوند و آن گروه ايشانند خردمندان
آيا پس كسى كه واجب شد بر او وعده عذاب دوزخ آيا پس تو نجات ميدهى كسى را كه در آتش است
لكن آنانكه ترسيدند از پروردگارشان براى ايشان است منازل رفيعهاى كه از بالاى آنها منازل رفيعهاى است بنا شده جارى ميشود از زير آنها نهرها اين است وعده خدا تخلّف نميكند خدا وعده خود را.
تفسير
خداوند سبحان به پيغمبر خود دستور داده كه طريقه خود را در خدا پرستى براى كفار مكه بيان فرمايد باين تقريب كه من مأمور شدم از جانب خدا كه عبادت نمايم او را و خالص كنم براى خدا ديانت خود را از شرك بتمام اقسام و انواع آن و نيز مأمور شدم كه اول مطيع و منقاد خدا باشم و مقدّم باشم در اطاعت و انقياد و توابع آن كه فضل و شرف و ثواب است بر تمام بندگان مطيع و منقاد حق در دنيا و آخرت و آنكه من ميترسم اگر معصيت كنم خدا را از عذاب روز قيامت كه روز بسيار بزرگى است و من مأموريت خود را انجام داده و خواهم داد و غير خدا را با او در عبادت خود شريك نمىنمايم تا دين من خالص براى او باشد شما هم هر چه و هر كس را ميخواهيد غير از خدا عبادت كنيد فعلا من بشما كار ندارم بحال خودتان واگذارتان نمودم تا فرمان الهى برسد ولى بدانيد كه شما از افراد حقيقى و كامل زيانكارانيد چون منافع خود و خانواده خود را كه به تبع شما بر كفر باقى ماندند
جلد 4 صفحه 490
از دست داده و خودتان و آنها را متضرّر نموديد در روز قيامت چون منازل بهشتى خودتان را بدل نموديد بمنازل جهنمى و اين خود زيانكارى واضحى است كه جاى ترديد در آن نيست و منازل آنها در جهنم از اين قرار است كه طبقات آتش مانند خيمههائى كه هر يك فوق ديگرى برپا شده باشد بر اهلش احاطه دارد بطوريكه زير پاى اهل هر خيمه آتشينى خيمه آتشين ديگر است كه اهلى دارد تا برسد بدرك اسفل كه آن مخصوص بمنافقين اين امّت و دشمنان آل محمد صلى اللّه عليه و اله است و اين جهنم يا اين عذاب است كه خداوند ميترساند بآن بندگان خود را و ميفرمايد اى بندگان من پس بترسيد از عذاب من و آنانكه اجتناب نمودند از عبادت شيطان و هر طاغى ياغى با خدا مانند فرعون و نمرود و شدّاد و گوساله و سامرى اين امّت و توبه نمودند از كفر و خلاف و رجوع نمودند بخدا و اولياء او براى ايشان است بشارت ببهشت كه فوق همه بشارات است پس بشارت بده اى پيغمبر بندگان مرا آنانكه قوّه ادراك و تميزشان بقدرى است كه گوش ميدهند بسخنان حق و باطل پس پيروى ميكنند از حق و در بين سخنان حق اختيار مينمايند بهتر و برتر را اينها هستند كه مهتدى بهدايت الهى شدند و اينها هستند كه داراى عقول سليمه خالى از اوهامند چنانچه در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل شده كه اين بشارت براى اهل عقل و فهم است و از امام صادق عليه السّلام براويان احاديث ائمه اطهار كه كم و زياد در آن نمىكنند تفسير شده است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله نبايد ملول باشد از آنكه بعضى گوش شنوا ندارند و مواعظ آن حضرت در آنها اثر نمىكند چون جاى تعجب است كسى را كه خدا مقدّر نموده در جهنم معذّب باشد كسى بتواند از آتش نجات دهد و تكرار استفهام براى تأكيد و ضمير مفعول در تنقذ براى تصريح بنوع عذاب تبديل بمن فى النّار شده و اصل كلام افمن حقّ عليه كلمة العذاب انت تنقذه است و كسانيكه تقوى و پرهيزكارى را شعار خود نمودند براى ايشان است در بهشت قصور رفيعه و منازل فوقانى چند طبقه بعضى فوق بعضى ساخته شده باعمال خودشان در دنيا كه در آنها سكونت نموده از مناظر بهشتى بيشتر ملتذّ شوند و از زير اين قصور عاليه و منازل رفيعه نهرهائى از آب شيرين گوارا جارى است و اين منازل بهشتى كه در مقابل آن منازل جهنمى است براى اهل جهنم مبدّل بمنازل سابق
جلد 4 صفحه 491
الذكر شده حال بايد ملاحظه كرد چه قدر ضرر نموده و زيانكار شدهاند وعده داده است خدا وعده دادنى و خداوند از وعده خود تخلف نخواهد فرمود و آن غرفهها از قرارى كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله براى امير المؤمنين عليه السّلام بيان فرموده بروايت كافى از امام باقر عليه السّلام براى اولياء خدا از درّ و ياقوت و زبر جد بنا شده و سقفها مركّب از طلا و نقره است و فرشها از حرير و ديباى متعدّد رنگارنگ روى هم افتاده ولاى آنها مشك و عنبر پاشيده شده و هر غرفهاى هزار در طلا دارد و ساير تشريفات هم لابد بدين منوال است رزقنا اللّه تعالى انشاء اللّه.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمَن حَقَّ عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذابِ أَ فَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النّارِ «19»
آيا پس از اينکه بيان كساني که از قابليت هدايت افتادهاند و بر آنها ثابت و محقق و واجب شد كلمه عذاب که ديگر نخورد ندارد آيا پس از اينکه شما پيغمبر هر چه زحمت كشي و دعوت كني ميتواني آنها را هدايت كني و از آتش نجات دهي!
أَ فَمَن حَقَّ عَلَيهِ كَلِمَةُ العَذابِ مكرر گفته شده که هيچ امري در عالم واقع نميشود و هيچ فعلي تحقق پيدا نميكند مگر اينكه فاعل بايد تام الفاعلية باشد و قابل تام القابلية و اينکه كفار و مشركين و ضالين و مضلين از قابليت افتاده و لو حضرت رسالت كمال كوشش و جديت در هدايت آنها داشته باشد اينها محققا اهل عذاب هستند.
أَ فَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النّارِ ديگر زحمت بخود مده آنها را رها كن نميتواني آنها را نجات دهي.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- و از آنجا که پیامبر صلّی اللّه علیه و اله به هدایت گمراهان و مشرکان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها که گوش شنوا در برابر حقایق نداشتند رنج میبرد این آیه به او از طریق بیان این حقیقت که این عالم، عالم آزادی و امتحان است، و گروهی سر انجام مستوجب آتشند دلداری داده، میگوید: «آیا تو میتوانی کسی را که فرمان عذاب الهی در باره او قطعی شده رهایی بخشی، آیا تو میتوانی کسی را که در درون آتش است برگیری و نجات دهی؟ (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَیْهِ کَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ).
بدیهی است قطعی شدن فرمان عذاب در باره این گروه جنبه اجباری نداشته، بلکه به خاطر اعمالی است که مرتکب شدهاند.
نکته های آیه
۱ – نجات محکومان به عذاب قطعى الهى، در توان هیچ کس – حتى پیامبر(ص) – نیست. (أفمن حقّ علیه کلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار) و «حقّ»; یعنى، «ثَبَتَ» و «وَجَبَ» (ثابت و واجب شد) و «کلمة» در آیه شریفه به معناى وعده و یا فرمان است و همزه در «أفأنت…» استفهام انکارى مى باشد. بر این اساس پیام آیه چنین مى شود: آیا کسى که وعده و فرمان عذاب بر آنان قطعى شده است، تو مى توانى نجاتش بخشى؟ هرگز!
۲ – عذاب مردم حق ناپذیر و لجوج، امرى قطعى و سنت تغییرناپذیر الهى (أفمن حقّ علیه کلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار)
۳ – محکومان به عذاب قطعى الهى، هیچ راه گریز و رهایى از آن ندارند. (أفمن حقّ علیه کلمة العذاب أفأنت تنقذ من فى النار)
۴ – علاقه شدید و کوشش فراوان پیامبر به هدایت و نجات مردمان گمراه از عذاب و بدبختى (أفأنت تنقذ من فى النار) از آهنگ آیه شریفه، استفاده مى شود که پیامبر(ص) تلاشى فراوان براى هدایت مردم کافر و لجوج مکه داشتند. این آیه درصدد بیان این حقیقت به آن حضرت است که این کافران مردمى حق گریزاند و بیش از این خود را به رنج و سختى مینداز.
۵ – برخى از مردم، چنان هدایت ناپذیر و حق گریزاند که حتى سخنان پیامبران نیز در آنان کارساز نیست. (أفأنت تنقذ من فى النار) تردیدى نیست بر کسانى عذاب الهى قطعى خواهد شد که هیچ امیدى به هدایت آنان نباشد. بنابراین مى توان استفاده کرد که هدایت این گروه امکان پذیر نخواهد بود، حتى اگر هادى شخصیتى چون رسول اللّه باشد.
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ (إبنِ مجلم لعنهًْ الله علیه) الْحَسَنُ (علیه السلام) قَالَ لَهُ یَا وَیْلَکَ یَا لَعِینُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ أَنْتَ قَاتِلُ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ مُثْکِلُنَا إِمَامَ الْمُسْلِمِینَ هَذَا جَزَاؤُهُ مِنْکَ حَیْثُ آوَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ آثَرَکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ هَذَا الْجَزَاءَ یَا شَقِیُّ قَالَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ بَلْ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ فَانْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ هَذَا قَاتِلُکَ یَا أَبَاهُ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی ابْنِ مُلْجَمٍ وَ قَالَ لَهُ یَا عَدُوَّ اللَّهِ هَذَا کَانَ جَزَاؤُهُ مِنْکَ بَوَّأَکَ وَ أَدْنَاکَ وَ قَرَّبَکَ وَ حَبَاکَ وَ فَضَّلَکَ عَلَی غَیْرِکَ هَلْ کَانَ بِئْسَ الْإِمَامُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَهُ بِهَذَا الْجَزَاءِ یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ فَقَالَ لَهُ الْمَلْعُونُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ (علیه السلام) أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار … ثُمَّ انْکَبَّ الْحَسَنُ (علیه السلام) عَلَی أَبِیهِ یُقَبِّلُهُ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَاهْ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ فَلَمْ یُجِبْهُ وَ کَانَ نَائِماً فَکَرِهَ أَنْ یُوقِظَهُ مِنْ نَوْمِهِ فَرَقَدَ سَاعَهًًْ ثُمَّ فَتَحَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ ارْفُقُوا بِی یَا مَلَائِکَهًَْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ (علیه السلام) هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ وَ عَدُوُّکَ ابْنُ مُلْجَمٍ قَدْ أَمْکَنَ اللَّهُ مِنْهُ وَ قَدْ حَضَرَ بَیْنَ یَدَیْکَ قَالَ فَفَتَحَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) عَیْنَیْهِ وَ نَظَرَ إِلَیْهِ وَ هُوَ مَکْتُوفٌ وَ سَیْفُهُ مُعَلَّقٌ فِی عُنُقِهِ فَقَالَ لَهُ بِضَعْفٍ وَ انْکِسَارِ صَوْتٍ وَ رَأْفَهًٍْ وَ رَحْمَهًٍْ یَا هَذَا لَقَدْجِئْتَ عَظِیماً وَ ارْتَکَبْتَ أَمْراً عَظِیماً وَ خَطْباً جَسِیماً أَبِئْسَ الْإِمَامُ کُنْتُ لَکَ حَتَّی جَازَیْتَنِی بِهَذَا الْجَزَاءِ أَلَمْ أَکُنْ شَفِیقاً عَلَیْکَ وَ آثَرْتُکَ عَلَی غَیْرِکَ وَ أَحْسَنْتُ إِلَیْکَ وَ زِدْتُ فِی إِعْطَائِکَ أَلَمْ یَکُنْ یُقَالُ لِی فِیکَ کَذَا وَ کَذَا فَخَلَّیْتُ لَکَ السَّبِیلَ وَ مَنَحْتُکَ عَطَائِی وَ قَدْ کُنْتُ أَعْلَمُ أَنَّکَ قَاتِلِی لَا مَحَالَهًَْ وَ لَکِنْ رَجَوْتُ بِذَلِکَ الِاسْتِظْهَارَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی عَلَیْکَ یَا لُکَعُ وَ عَلَّ أَنْ تَرْجِعَ عَنْ غَیِّکَ فَغَلَبَتْ عَلَیْکَ الشَّقَاوَهًُْ فَقَتَلْتَنِی یَا شَقِیَّ الْأَشْقِیَاءِ قَالَ فَدَمَعَتْ عَیْنَا ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ قَالَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ قَالَ لَهُ صَدَقْت.
امام علی (علیه السلام)- هنگامیکه امام حسن (علیه السلام) به ابنملجم که لعنت خدا بر او باد نگاه کرد، به او فرمود: «وای بر تو ای لعنت شده! ای دشمن خدا! تو قاتل امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستی و ما را به عزای امام مسلمانان نشاندی، آیا پاداش او این بود؟ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران برتریهایی داد آیا او برای تو بد امامی بود که او را با این پاداش، مجازات کردی، ای بدبخت»! [ابن ملجم] هیچ سخنی نگفت بلکه چشمانش گریان شد. امام حسن (علیه السلام) خود را روی (جسم نیمه جان) پدرش انداخت و درحالیکه او را میبوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص قاتل توست که خداوند ما را بر او قادر ساخته است». ولی علی (علیه السلام) خواب بود و جواب او را نداد و [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. به سمت ابنملجم برگشت و به او فرمود: «ای دشمن خدا! آیا این بود پاداش او از جانب تو؛ او تو را پناه داد و به خودش نزدیک کرد و تو را بر دیگران [در نزد خودش] برتری داد. آیا بد امامی بود که او را با این پاداش مجازات کردی ای بدبختترینِ بدبختان»!؟ آن ملعون به او گفت: «ای ابا محمّد (علیه السلام)! آیا تو میتوانی کسی را که درون آتش است برگیری و بیرون آوری»؟ …. آنگاه امام حسن (علیه السلام) خود را روی پدرش انداخت و درحالیکه او را میبوسید به او عرض کرد: «ای پدر جان! این شخص دشمن خدا و دشمن توست که خداوند امکان [برای قصاص او] امکان داده است». ولی [علی (علیه السلام)] خواب بود و جواب نداد. [امام حسن (علیه السلام)] دوست نداشت او را از خوابش بیدار کند. [علی (علیه السلام)] ساعتی را خوابید. سپس چشمانش را باز کرد درحالیکه میفرمود: «ای فرشتگان مرا نزد پروردگارم ببرید». امام حسن (علیه السلام) به او عرض کرد: «این شخص دشمن خدا و دشمن تو، ابن ملجم، است که خداوند ما را بر او قادر ساخته است و اکنون نزد شماست». امیرالمؤمنین (علیه السلام) چشمانش را باز کرد و به او (ابن ملجم) نگاه کرد درحالیکه کتفهایش بسته و شمشیرش در گردنش آویزان بود. با حالت ضعف و صدای شکسته (ضعیف) و حالت رأفت و رحمت، به او فرمود: «فلانی! کار بزرگ و خطای بسیار زشتی مرتکب شدی. آیا بد امامی بودم برای تو که مرا به این جزا مجازات کردی؟ آیا من نسبت به تو دلسوز نبودم و تو را بر دیگران برتری ندادم؟ به تو نیکی کردم و فراوان به تو عطا کردم. آیا به من دربارهی تو چنینوچنان گفته نشد ولی من راه را برای تو باز کردم و به تو عطا کردم و حال آنکه میدانستم قاتل من ناگزیر تو هستی ولی با آن کار، امید داشتم که از طرف خداوند تعالی بر تو غلبه شود، شاید که از گمراهیت برگردی، ای پست! ولی شقاوت و بدبختی بر تو چیره شد و مرا کُشتی ای بدبختترینِ بدبختها»! اشکهای ابن ملجم که خداوند تعالی او را لعنت کند جاری شد و گفت: «ای امیرالمؤمنین (علیه السلام)! أَفَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار. [علی (علیه السلام)] به او فرمود: «راست گفتی».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۲
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141