ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
تو میمیری و آنها نیز خواهند مرد!
|قطعا تو خواهى مرد، و آنها [نيز] خواهند مرد
قطعاً تو خواهى مُرد، و آنان [نيز] خواهند مُرد؛
(ای رسول عزیز ما) شخص تو و این خلق البته به مرگ از دار دنیا خواهید رفت.
بی تردید تو می میری و قطعاً آنان هم می میرند.
تو مىميرى و آنها نيز مىميرند.
تو میرا هستی و آنان هم میرا هستند
همانا تو مىميرى و آنان نيز خواهند مرد.
(ای محمّد! مرگ از مسائلی است که همهی انسانها در آن یکسانند، و شتری است که بر در خانهی همه کس میخوابد. لذا) تو هم میمیری، و همهی آنان میمیرند (و سرانجامِ نیک و خوش و جاویدان از آنِ پرهیزگاران است).
همانا تو مردهای و آنان همواره مردهاند.
همانا تو مُردهای و ایشانند مُردگان
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ «30»
خداوند (براى توحيد و شرك) مثلى زده است: بندهاى كه چند مالك ناسازگار در مالكيّت او شريك باشند (و دستورات متضاد به او بدهند) و بندهاى كه تنها مطيع يك نفر است (و فقط از او دستور مىگيرد) آيا اين دو در مَثَل يكسانند؟ حمد و ستايش مخصوص خداوند است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
نکته ها
در آيات قبل فرمود: ما در قرآن از هر مثالى آوردهايم تا مردم متذكّر شوند، اين آيه يكى از بهترين مثالهايى كه سيماى مشركان سرگردان را نشان مىدهد مطرح مىنمايد.
مثالِ اين آيه نظير مثالى است كه حضرت يوسف براى مشركان زندانى مطرح كرد و گفت:
«أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ» «1» آيا پذيرش اربابانِ متعدّد بهتر است يا تسليم بودن در برابر خداى يكتا؟
«مُتَشاكِسُونَ» به معناى شريكهاى بد اخلاقى است كه هميشه با يكديگر مشاجره دارند.
«1». يوسف، 39.
جلد 8 – صفحه 166
پیام ها
1- موحّد تنها در فكر رضايت خداى يگانه است، ولى مشرك هر لحظه به فكر راضى كردن چند نفر است. «فِيهِ شُرَكاءُ- سَلَماً لِرَجُلٍ»
2- در مباحث دينى، مثال زدن در مورد خدا مانعى ندارد، چنانكه در اين آيه تسليم بودن در برابر خدا، به تسليم بودن بنده در برابر مولايش تشبيه شده است. «سَلَماً لِرَجُلٍ»
3- جز خدا و راه خدا، همه افراد و راهها به تضادّ و تزاحم مىانجامد، زيرا خواستهها و سليقهها بسيار متفاوت است. «شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ»
4- يكى از موارد لزوم شكر، روشن شدن حقايق است. «هَلْ يَسْتَوِيانِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ»
5- تفاوت آرامش مؤمن و تحيّر مشرك، نزد عقل و فطرت روشن است. «هَلْ يَسْتَوِيانِ»
6- اكثر مردم از آفات شرك ناآگاهند. «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (30)
إِنَّكَ مَيِّتٌ: بدرستى كه تو متصفى به صفت موت، وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ: و بدرستى كه ايشان مردهاند.
«1» شواهد التنزيل ج 2 ص 119.
«2» مجمع البيان، ج 4 ص 497.
جلد 11 – صفحه 242
نكته:
اين تسميه شيء است به اسم ما يؤل اليه، يعنى مآل و عاقبت همه مرگ است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَذاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْيَ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ «26» وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «27» قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «28» ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فِيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ «29» إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ (30)
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ (31)
ترجمه
پس چشانيد بآنها خدا خوارى را در زندگانى دنيا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه بدانند
و بتحقيق زديم براى مردمان در اين قرآن از هر مثلى باشد كه آنها پند گيرند
با آنكه قرآنى است بزبان عربى كه نيست داراى كجى باشد كه آنها بپرهيزند
زد خدا مثلى را مردى كه در آنند شريكانى مخالفان يكديگر و مردى كه خالص و تسليم است براى مردى آيا يكسانند در مثل ستايش مر خدا را بلكه بيشترشان نميدانند
همانا تو خواهى مرد و همانا آنها خواهند مرد
پس همانا شما روز قيامت نزد پروردگارتان نزاع ميكنيد.
تفسير
خداوند متعال اجمالا بيان فرموده عذاب امم سالفه را كه در آيه اخيره از آيات سابقه گوشزد فرموده بود باين تقريب كه خداوند بآنها چشاند عذاب ذلّت و خوارى را از قبيل مسخ و خسف و غرق و سبى و تبعيد و غيرها ولى عذاب آخرت آنها اشدّ و هميشگى خواهد بود پس بزرگتر از عذاب دنيوى آنها است و اگر ميدانستند از آن بيشتر ميترسيدند و ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه بيان شيرين لطيف مفيد شگفت آورى را كه مانند مثل بود از احوال امم ماضيه و غيرها براى اصلاح امر دين آنها وارد نموديم شايد متذكّر بفساد و صلاح كار خودشان شوند علاوه بر آنكه آن قرآن را بلغت عربى فصيح بليغ نازل نموديم كه فهم معانى آن براى كسانيكه مخاطب بآن هستند آسان باشد و بهيچ وجه انحراف از حقّ و حقيقت و اعوجاج از طريق مستقيم هدايت در آن وجود ندارد براى آنكه آنها از معصيت خدا كه بر ضرر خودشان است بپرهيزند و بصلاح واقعى خودشان برسند و آنها باز دست از بتپرستى برنداشتهاند لذا خداوند براى آنها مثلى زده باين تقريب كه يكنفر بنده يا اجير كه چند نفر در آن شريكند و آنها با يكديگر نزاع و اختلاف دارند و يكنفر كه فقط مطيع و منقاد و مختص بيكمرد است و ديگرى در او حقّ دخالت ندارد و آنمرد هم عاقل و عادل و حكيم و رحيم و
جلد 4 صفحه 495
كريم و حليم است كدام يك از اين دو نفر كارشان بهتر و روزگارشان خوشتر است البتّه معلوم است آن چند نفر شريك هر كدام خدمتى به بنده يا اجير خودشان رجوع ميكنند و از او ميخواهند كه زودتر آن خدمت را انجام دهد و گاه باشد كه برخلاف يكديگر يكى امرى نمايد و ديگرى نهى كند و آن بيچاره متحيّر بماند كه اطاعت كدام يك را بنمايد و براى اطاعت هر يك بسياست ديگرى مبتلا گردد و در موقع بذل نفقه و كسوه يا جيره و مواجب هم هر كدام ممكن است بديگرى محوّل نمايد و او از احقاق حقّ خود بازمانده و از هر درى رانده گردد ولى آن يكنفر با اوصاف مذكوره البتّه در حدود وسع او خدمت رجوع و زياده از حقّش باو كرم مينمايد و احيانا اگر خطائى از او سر زده باشد عفو خواهد نمود اين است حال كسانيكه قائل بچند خدا و معبود براى خود شدهاند و كسانيكه قائل بخداى يگانه جامع صفات حسنهاند و البتّه حال و كار آن دو نفر يكسان نيست در بدى و خوبى بلكه يكى بدو ديگرى خوب است به بيانيكه گذشت و بمقتضاى روايات متعدّده معتبره مراد از آن يكنفر كه مطيع و منقاد يكنفر است امير المؤمنين عليه السّلام است كه مطيع و منقاد پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است و در بعضى از آنها شيعيان آنحضرت هم ذكر شده و در بعضى رجلا فيه شركاء متشاكسون باوّلى كه مردم متفرّقه او را بخلافت نصب نمودند و با يكديگر اختلاف و نزاع داشتند و از هم تبرّى ميجستند تفسير شده و مؤيّد اينمعنى آنستكه هر كدام هم از او توقّعى داشتند كه آن بيچاره نميتوانست بآن عمل نمايد عينا مانند آن بنده مشترك و خر قبيله كه ضرب المثل است الحمد للّه كه امر واضح و فرق ميان مشرك و موحّد آشكار است و الحمد للّه كه ما موحّديم و مشرك نيستيم و الحمد للّه كه ما شيعه و منقاد كسى هستيم كه خدا او را معيّن فرموده نه مردم مخالف با يكديگر در هواهاى نفسانى و اغراض شخصى ولى بيشتر مردم نميدانند منافع توحيد و مضارّ شريك را و اخيرا خطاب به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تو قطعا از اين دار فانى رحلت خواهى نمود و آنها هم يقينا ميميرند پس تمامى روز قيامت زنده خواهيد شد و در پيشگاه احديّت محاكمه مينمائيد و اهل حق از اهل باطل ممتاز ميگردند و براى تحقّق وقوع مرگ و بودن انسان در طريق آن تعبير باسم فاعل شده است و
جلد 4 صفحه 496
قرآنا عربيّا ظاهرا حال مؤكّده است از هذا القرآن مانند جاءنى زيد رجلا صالحا و محتمل است منصوب بمدح باشد يعنى مدح ميكنم قرآنيرا كه عربى است و ظاهرا رجلا در ضرب اللّه مثلا رجلا بدل است از مثلا يعنى خدا مثلى زده مثل مردى چنين و اختصام گفتهاند ردّ هر يك از دو نفر است ديگرى را بر سبيل انكار و حق و باطل بودن يكى يا هر دو در آن مدخليّت ندارد و قمّى ره فرموده مراد مخاصمه امير المؤمنين عليه السّلام با كسانى است كه غصب حق او را نمودند و سالما بالف و سلما بكسر سين و سكون لام نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَيِّتُونَ (30)
محققا اي رسول محترم شما از اينکه دنيا رحلت ميفرمايي و آنها هم ميميرند.
كُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوتِ آل عمران آيه 182 انبياء آيه 36 كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبقي وَجهُ رَبِّكَ ذُو الجَلالِ وَ الإِكرامِ الرحمن آيه 26 و 27 لكن
جلد 15 – صفحه 309
موت همان تمام شدن روح بخاري حيوانيست که اينکه بدن پس از تمام شدن آن بخار از كار ميافتد مثل چراغ که نفتش تمام شود و مكينه که بنزينش تمام گردد و برق که قوه او بپايان رسد و لكن روح انساني باقيست در عالم برزخ که ميفرمايد وَ مِن وَرائِهِم بَرزَخٌ إِلي يَومِ يُبعَثُونَ مؤمنون آيه 102 ولي بعض ارواح به اندازهاي قوت دارد که ميتواند تصرف در بدن بكند مثل روح مقدس پيغمبر (ص) که در قبر لبهاي مباركش حركت ميكرد و عرض ميكرد رب امتي و روح صديقه طاهره که در حال غسل بدن حركت ميكرد بهر طرفي که امير المؤمنين اراده غسل ميكرد و دستها از كفن بگردن حسنين درآمد و سر مطهر ابي عبد اللّه که در موارد زيادي تكلم كرد و حضرت موسي بن جعفر سه مرتبه فرمود
(قتلا قتلا قتلا)
و امثال اينها حتي در قرآن ميفرمايد وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمواتاً بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُونَ آل عمران آيه 163 بلكه روح مقدس رسول و ائمه طاهرين احاطه بجميع عوالم دارند و حاضر و ناظر هستند حتي از قلوب بندگان بدليل قول تعالي فَكَيفَ إِذا جِئنا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهِيداً نساء آيه 41 و گفتيم در باب شهادت شهادت علمي هم كافي نيست بايد شهادت حسّي باشد چنانچه از حضرت رسالت است که اشاره نمود بخورشيد و فرمود علي مثل هذا تشهد و گفتند در شهود زنا
«كالميل في المكحلة»
باشد پس اينکه آيه دلالت دارد بر اينكه وجود مقدس حضرت رسالت همه جا حاضر و ناظر است حتي از بواطن امور با خبر است و كلمه هؤلاء اشاره باين امت است تا دامنه قيامت بدليل «مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ».
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- به دنبال بحثی که در آیات گذشته پیرامون توحید و شرک بود در این آیه سخن از نتایج توحید و شرک در صحنه قیامت میگوید.
نخست از مسأله «مرگ» که دروازه قیامت است شروع میکند، و عمومیت قانون مرگ را نسبت به همه انسانها روشن ساخته، میگوید: «تو میمیری، و آنها نیز خواهند مرد»! (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ).
آری «مرگ» از مسائلی است که همه انسانها در آن یکسانند.
بعضی از مفسران گفتهاند: دشمنان پیامبر صلّی اللّه علیه و اله انتظار مرگ او را میکشیدند و خوشحال بودند که سر انجام او خواهد مرد! قرآن در این آیه به آنها پاسخ میگوید که اگر پیامبر بمیرد آیا شما زنده میمانید؟
نکته های آیه
۱ – مرگ، قانونى عام و استثناناپذیر در میان انسان ها; حتى پیامبران الهى (إنّک میّت و إنّهم میّتون)
۲ – پیامبران، از نظر خصوصیات و ویژگى هاى انسانى همانند دیگر انسان ها هستند. (إنّک میّت و إنّهم میّتون) برداشت یاد شده بر این اساس استوار است که یادآورى رحلت پیامبر(ص)، مى تواند به خاطر این باشد که برخى از مردم، عقیده داشتند که پیامبر(ص) نباید بمیرد و باید حیات جاودانه و یا عمر طولانى داشته باشد. بر این اساس آیه شریفه، پیام آور این حقیقت کلى و عام است که همه انسان ها – حتى پیامبران – از نظر خصوصیات انسانى مانند روبه رو شدن با مرگ یکسان اند.
۳ – غفلت شدید کافران و مشرکان، از مرگ و حیات پس از آن (قیامت) (إنّک میّت و إنّهم میّتون) ضمیر «إنّهم» به مشرکان و کافران باز مى گردد. طرح مسأله رحلت آنان – که با تأکید همراه است (إنّک و إنّهم)- و غیر قابل انکاربودن این حقیقت، مى تواند گویاى غفلت شدید مشرکان و کافران از مسأله مرگ باشد; گو این که آنان منکر حقیقت یاد شده اند.
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیالْمَغْرَاءِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ الْأَحْمَرُ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَی أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) نُعَزِّیهِ بِإِسْمَاعِیلَ فَتَرَحَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عزّوجلّ نَعَی إِلَی نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) نَفْسَهُ فَقَالَ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ وَ قَالَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ أَنْشَأَ یُحَدِّثُ فَقَالَ إِنَّهُ یَمُوتُ أَهْلُ الْأَرْضِ حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ ثُمَّ یَمُوتُ أَهْلُ السَّمَاءِ حَتَّی لَا یَبْقَی أَحَدٌ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ (علیهم السلام) قَالَ فَیَجِیءُ مَلَکُ الْمَوْتِ (علیه السلام) حَتَّی یَقُومَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عزّوجلّ فَیُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِیَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ وَ جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ (علیه السلام) فَیُقَالُ لَهُ قُلْ لِجَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ (علیها السلام) فَلْیَمُوتَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهًُْ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ رَسُولَیْکَ وَ أَمِینَیْکَ فَیَقُولُ إِنِّی قَدْ قَضَیْتُ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ فِیهَا الرُّوحُ الْمَوْتَ ثُمَّ یَجِیءُ مَلَکُ الْمَوْتِ حَتَّی یَقِفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عزّوجلّ فَیُقَالُ لَهُ مَنْ بَقِیَ وَ هُوَ أَعْلَمُ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ وَ حَمَلَهًُْ الْعَرْشِ فَیَقُولُ قُلْ لِحَمَلَهًِْ الْعَرْشِ فَلْیَمُوتُوا قَالَ ثُمَّ یَجِیءُ کَئِیباً حَزِیناً لَا یَرْفَعُ طَرْفَهُ فَیُقَالُ مَنْ بَقِیَ فَیَقُولُ یَا رَبِّ لَمْ یَبْقَ إِلَّا مَلَکُ الْمَوْتِ فَیُقَالُ لَهُ مُتْ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ فَیَمُوتُ ثُمَّ یَأْخُذُ الْأَرْضَ بِیَمِینِهِ وَ السَّمَاوَاتِ بِیَمِینِهِ وَ یَقُولُ أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَدْعُونَ مَعِی شَرِیکاً أَیْنَ الَّذِینَ کَانُوا یَجْعَلُونَ مَعِی إِلَهاً آخَرَ.
امام صادق (علیه السلام)- یعقوب احمر نقل کرده است: خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم تا به ایشان به خاطر درگذشت اسماعیل تسلیت بگوییم. ایشان برای او از خداوند رحمت طلبید و سپس فرمود: «خداوند عزّوجلّ، خود به پیامبرش (صلی الله علیه و آله) خبر از مرگ داد و فرمود: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیِّتُونَ و نیز فرمود: هرکسی مرگ را میچشد. (آل عمران/۱۸۵)، سپس امام (علیه السلام) شروع به بیان حدیثی کرد و فرمود: «زمینیان همه میمیرند تا جایی که هیچکس به جا نمیماند؛ سپس آسمانیان همه میمیرند تا جایی که هیچکس بهجا نمیماند به جز فرشتهی مرگ و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل. آنگاه فرشتهی مرگ میآید و در برابر خداوند عزّوجلّ میایستد. خداوند به او میفرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ حال آنکه خود بهتر میداند او عرض میکند: «پروردگارا! هیچکس بهجا نماند جز فرشتهی مرگ و حاملان عرش و جبرئیل و میکائیل». خداوند میفرماید: «به جبرئیل و میکائیل بگو: بمیرید». در آن هنگام فرشتگان عرض میکنند: «پروردگارا! آن دو، رسول و امین تو هستند»! خداوند میفرماید: «من بر هر نفسی که روح در آن است، حکم مرگ دادهام». سپس فرشتهی مرگ میآید و در برابر خداوند عزّوجلّ میایستد، خداوند به او میفرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ حال آنکه خود بهتر میداند او عرض میکند: «پروردگارا! هیچکس به جا نماند جز فرشتهی مرگ و حاملان عرش». خداوند میفرماید: «به حاملان عرش بگو: بمیرید». سپس فرشتهی مرگ، افسرده و غمگین و سر به زیر میآید، خداوند به او میفرماید: «چه کسی زنده ماند»؟ او عرض میکند: «پرودگارا! هیچکس به جا نماند جز فرشتهی مرگ». خداوند میفرماید: «بمیر، ای فرشتهی مرگ»! پس او میمیرد، آنگاه خداوند زمین را با دست راست خود و آسمان را با دست راست خود میگیرد و میفرماید: «کجایند آنان که ادّعا میکردند با من شریکند؟ کجایند آنان که با من دیگری را به خدایی میگرفتند»؟
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۲
الکافی، ج۳، ص۲۵۶/ بحارالأنوار، ج۶، ص۳۲۹/ الزهد، ص۸۰؛ بتفاوت لفظی/ البرهان
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله): لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ قُلْتُ یَا رَبِّ أَیَمُوتُ الْخَلَائِقُ وَ یَبْقَی الْأَنْبِیَاءُ (علیهم السلام) فَنَزَلَتْ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- امام رضا (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل کرده است که فرمود: «هنگامیکه این آیه نازل شد: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّیِّتُونَ، عرض کردم: «پروردگارا! آیا تمامی آفریدگان میمیرند و پیامبران به جا میمانند»؟ آنگاه نازل شد: هرکسی مرگ را میچشد. (آل عمران/۱۸۵)».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۶، ص۳۲۸/ صحیفهًْ الرضا (ص۶۲/ عیون أخبارالرضا (ج۲، ص۳۲/ نورالثقلین و البرهان
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ صَالِحِبْنِسَعِیدٍ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ فِی قِصَّهًِْ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) … إِنِّی سَقِیمٌ قَالَ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ (علیه السلام) سَقِیماً وَ مَا کَذَبَ إِنَّمَا عَنَی سَقِیماً فِی دِینِهِ مُرْتَاداً وَ قَدْ رُوِیَ أَنَّهُ عَنَی بِقَوْلِهِ إِنِّی سَقِیمٌ أَیْ سَأَسْقُمُ وَ کُلُّ مَیِّتٍ سَقِیمٌ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عزّوجلّ لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ مَیِّتٌ أَیْ سَتَمُوت.
امام صادق (علیه السلام)- صالحبنسعید نقل کرده است: مردی از صحابه گفت: از امام صادق (علیه السلام) در مورد داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) [و این آیه که از زبان ابراهیم (علیه السلام) بیان میکند که مریض هستم] سؤال کردم، فرمود: … مقصودش از من بیمارم [و با شما به مراسم جشن نمیآیم]. (صافات/۸۹) این نبود که مریض است چون او مریض نبود امّا دروغ هم نگفت زیرا مقصودش این بود که دینش دچار نقص و مرض شده. و همچنین روایت شده که منظور از إِنِّی سَقِیمٌ یعنی در آینده بیمار خواهم شد [و خواهم مرد] و هر میّتی بیمار است، و خداوند عزّوجلّ به پیغمبر خود (صلی الله علیه و آله) فرموده است: إِنَّکَ مَیِّتٌ یعنی خواهی مرد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۱۱، ص۷۶/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۳؛ «سألته عن قول الله عزّوجلّ… انه عنی بقوله» محذوف
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَی إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) لَیْتَنِی أَعْلَمُ مَتَی یَکُونُ ذَلِکَ فَنَزَلَ سُورَهًُْ النَّصْرِ فَکَانَ یَسْکُتُ بَیْنَ التَّکْبِیرِ وَ الْقِرَاءَهًِْ بَعْدَ نُزُولِهَا فَیَقُولُ سُبْحَانَ اللهِ وَ بِحَمْدِهِ أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ أَمَا إِنَّ نَفْسِی نُعِیَتْ إِلَیَّ ثُمَّ بَکَی بُکَاءً شَدِیداً فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَوَ تَبْکِی مِنَ الْمَوْتِ وَ قَدْ غَفَرَ اللهُ لَکَ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ قَالَ فَأَیْنَ هَوْلُ الْمُطَّلَعِ وَ أَیْنَ ضَیْقَهًُْ الْقَبْرِ وَ ظُلْمَهًُْ اللَّحْدِ وَ أَیْنَ الْقِیَامَهًُْ وَ الْأَهْوَالُ فَعَاشَ بَعْدَ نُزُولِ هَذِهِ السُّورَهًِْ عَاماً.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- هنگامیکه این کلام خداوند متعال: إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ نازل شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای کاش میدانستم که آن (مردن) کی خواهد بود»؟ که سورهی نصر نازل شد. [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] بعد از نزول این سوره، همواره بین تکبیرهًْ الاحرام و قرائت (سورهی حمد) سکوت میکرد و میگفت: «تسبیح و حمد خدای را! از خداوند آمرزش میطلبم و بهسوی او توبه میکنم». از او دربارهی [علّت] آن کار سؤال شد فرمود: «نفسم از مرگم باخبر شده است». آنگاه گریهی بسیار شدیدی کرد. گفته شد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! آیا از [ترس] مرگ گریه میکنی درحالیکه خداوند تمام گناهان تو را بخشید. خداوند گناهان گذشته و آیندهای را که به تو نسبت میدادند ببخشد. (فتح/۲) فرمود: «ترس آینده [ناشی از دیدن احوال پس از مرگ] کجاست؟ تنگی قبر کجاست؟ تاریکی قبر کجاست؟ قیامت و ترسهای آن کجاست»؟ [پیامبر (صلی الله علیه و آله)] بعد از نزول این سوره، یک سال عمر کرد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۷۱/ المناقب، ج۱، ص۲۳۴
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ (رحمة الله علیه) قَالَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ قَامَ إِلَیْهِ عَمَّارُ بْنُیَاسِرٍ فَقَالَ لَهُ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَنْ یُغَسِّلُکَ مِنَّا إِذَا کَانَ ذَلِکَ مِنْکَ قَالَ ذَاکَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام)… فَنَزَلَ مَلَکُ الْمَوْتِ (علیه السلام) وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ لِی إِلَیْکَ حَاجَهًٌْ قَالَ وَ مَا حَاجَتُکَ یَا نَبِیَّ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ حَاجَتِی أَنْ لَا تَقْبِضَ رُوحِی حَتَّی یَجِیئَنِی جَبْرَئِیلُ فَیُسَلِّمَ عَلَیَّ وَ أُسَلِّمَ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ هُوَ یَقُولُ یَا مُحَمَّدَاهْ (صلی الله علیه و آله) فَاسْتَقْبَلَهُ جَبْرَئِیلُ فِی الْهَوَاءِ فَقَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ (علیه السلام) قَبَضْتَ رُوحَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) قَالَ لَا یَا جَبْرَئِیلُ سَأَلَنِی أَنْ لَا أَقْبِضَهُ حَتَّی یَلْقَاکَ فَتُسَلِّمَ عَلَیْهِ وَ یُسَلِّمَ عَلَیْکَ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ أَمَا تَرَی أَبْوَابَ السَّمَاءِ مُفَتَّحَهًًْ لِرُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) أَمَا تَرَی الْحُورَ الْعِیْنَ قَدْ تَزَیَّنَ لِرُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) ثُمَّ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَاالْقَاسِمِ فَقَالَ وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا جَبْرَئِیلُ ادْنُ مِنِّی حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ فَدَنَا مِنْهُ فَنَزَلَ مَلَکُ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ احْفَظْ وَصِیَّهًَْ اللَّهِ فِی رُوحِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ یَسَارِهِ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ آخِذٌ بِرُوحِهِ (صلی الله علیه و آله) فَلَمَّا کَشَفَ الثَّوْبَ عَنْ وَجْهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) نَظَرَ إِلَی جَبْرَئِیلَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ تَخْذُلُنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابنعبّاس (گوید: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیمار شد عدّهای از اصحابش نزد او بودند و عمّاربنیاسر از میان آنها برخاست و به او گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدر و مادرم فدایت! اگر این پیشامد به وجود آمد کدامیک از ما شما را غسل دهد»؟ فرمود: «آن وظیفهی علیّبنابیطالب (علیه السلام) است … ملکالموت نازل شد و گفت: «درود بر تو ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)»! فرمود: «سلام بر تو ای فرشتهی مرگ! من به تو حاجتی دارم». عرض کرد: «چه حاجتی ای نبی خدا (صلی الله علیه و آله)»؟ فرمود: «حاجتم این است که جان مرا نگیری تا دوستم جبرئیل بیاید و بر من سلام دهد و من هم بر او سلام دهم» ملکالموت با فریاد وا محمّدا بیرون رفت و در هوا به جبرئیل رسید جبرئیل به او گفت: «ای ملکالموت جان محمّد (صلی الله علیه و آله) را گرفتی»؟ گفت: «نه، ای جبرئیل! از من خواست که نگیرم تا تو را دیدار کند و بر او سلام دهی و به تو سلام دهد». جبرئیل گفت: «مگر نمیبینی که درهای آسمانها برای [استقبال از] روح محمّد (صلی الله علیه و آله)، گشوده است نمیبینی که حوریان بهشت خود را برای محمّد (صلی الله علیه و آله) آرایش کردند»، جبرئیل نازل شد و گفت: «سلام بر تو ای ابالقاسم (صلی الله علیه و آله)»! فرمود: «سلام بر تو ای جبرئیل! ای دوست من نزدیکم بیا». نزدیک او رفت و ملکالموت آمد. جبرئیل گفت: «وصیّت خدا را دربارهی روح محمّد (صلی الله علیه و آله) انجام بده». جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ او بود و ملک الموت جان او را گرفت، چون روی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را باز کرد آن حضرت به جبرئیل نگاه کرد و به او گفت: «در این سختی دست از من برداشتی». عرض کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْموْتِ».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۴
بحارالأنوار، ج۲۲، ص۵۰۹
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- لَوْ رَأَی الْعَبْدُ أَجَلَهُ وَ سُرْعَتَهُ إِلَیْهِ لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ تَرَکَ طَلَبَ الدُّنْیَا.
امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «اگر بندهای مرگ را که به سرعت به طرف او حرکت میکند مشاهده نماید، با آرزوهای خود مخالفت میکند و از طلب دنیا دست میکشد».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۲۶
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141