ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
(آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند!»
(آیا آن کس که شب و روز به کفر و عصیان مشغول است بهتر است) یا آن کس که ساعات شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پردازد و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار است؟ بگو: آیا آنان که اهل علم و دانشند با مردم جاهل نادان یکسانند؟ منحصرا خردمندان متذکر این مطلبند.
آيا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته، يا در سجود است يا در قيام، و از آخرت بيمناك است و به رحمت پروردگارش اميدوار است، با آن كه چنين نيست يكسان است؟ بگو: آيا آنهايى كه مىدانند با آنهايى كه نمىدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند مىپذيرند.
آیا کسی که در پاسهایی از شب، گاه به سجده و گاه بر پا، نیایشگر است و از آخرت بیم و به رحمت پروردگارش امید دارد [بهتر است یا مشرک غافل ناسپاس]، بگو آیا کسانی که میدانند، با کسانی که نمیدانند برابرند؟ [هرگز] فقط خردمندانند که پند میگیرند
(آیا چنین شخص مشرکی که بیان کردیم، بهتر است) یا کسی که در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و (خویشتن را) از (عذاب) آخرت به دور میدارد، و رحمت پروردگار خود را خواستار میگردد؟ بگو: آیا کسانی که (وظیفهی خود را در قبال خدا) میدانند، با کسانی که (چنین چیزی را) نمیدانند، برابر و یکسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند، و از آن) پند و اندرز میگیرند.
(آیا چنین کسی بهتر است) یا آن کسی که او در طول شب در سجده و قیام برای خدا خاشع است در حالی که از آخرت میهراسد و رحمت پروردگارش را امید دارد؟ بگو: «آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند؟» تنها خردمندان ژرفنگرند که به خوبی یاد میکنند.
آیا آنکه او فروتن است گاههای شب سجدهکنان و ایستاده میترسد از آخرت و امید دارد رحمت پروردگار خویش را بگو آیا یکسانند آنان که میدانند و آنان که نمیدانند جز این نیست که یادآور میشوند خردمندان
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «9»
آيا (چنين كسى بهتر است يا) آن كس كه در طول شب در حال سجده و قيام به اطاعت مشغول است (و) از آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميد دارد؟ بگو: «آيا كسانى كه مىدانند و كسانى كه نمىدانند يكسانند؟» تنها خردمندان متذكّر مىشوند (و پند مىپذيرند).
جلد 8 – صفحه 150
نکته ها
در كنار آيه قبل كه سيماى اصحاب آتش را بيان كرد، در اين آيه سيمايى از صفات مؤمنان را بيان مىفرمايد. در آيه قبل فرمود: گروهى تنها به هنگام مصيبت به خداوند توجّه دارند و هنگام رفاه او را فراموش مىكنند ولى در اين آيه مىفرمايد: مؤمنان همواره ياد خدا هستند، چه در رفاه و چه در سختى.
امام باقر عليه السلام فرمود: مراد از قنوت در شب «قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ»، قيام براى نمازشب است. «1»
پیام ها
1- شب بهترين بستر عبادت است. «قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ»
2- نشانهى علم، عبوديّت است. ساجِداً وَ قائِماً … الَّذِينَ يَعْلَمُونَ (علم و عبادت بايد با هم باشند. آرى شب زنده داران عابد و آخرت جويان اميدوار به رحمت الهى عالمان واقعى هستند. قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ … يَحْذَرُ الْآخِرَةَ … يَعْلَمُونَ
3- عبادتى ارزش دارد كه تداوم داشته باشد. ( «ساجِداً وَ قائِماً» به صورت اسم فاعل آمده كه نشانه استمرار است).
4- مردان خدا، هم از آخرت بيم دارند و هم به رحمت الهى اميدوارند. «يَحْذَرُ، يَرْجُوا»
5- ترس ما به خاطر عمل خود ماست «يَحْذَرُ الْآخِرَةَ» ولى اميد ما به فضل و رحمت اوست. «يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ»
6- يكى از روشهاى تربيت، مقايسه خوبىها و بدىها و خوبان و بدان است.
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ»، «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»
7- پند پذيرى نشانه عقل سليم است. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
«1». كافى، ج 3، ص 444.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 151
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «9»
پس مىفرمايد آيا اين كافر معاند بهتر است، أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ: يا كسى كه ايستاده دعا كننده است در اثناى نماز، يا هميشه قائم است به وظائف عبادت، يا قارى قرآن است، آناءَ اللَّيْلِ: در ساعتهاى شب.
مؤيد قول اول است روايت حضرت باقر عليه السلام كه مراد از اين، متهجد است در نماز شب قنوت خواند، «1» يعنى كسى كه در نماز شب به قنوت مشغول است.
ساجِداً وَ قائِماً: در حالتى كه سجده كننده است مر خداى را و قيام نماينده، يعنى گاهى در سجده گاهى در قيام، يَحْذَرُ الْآخِرَةَ: ترسد عذاب آخرت را، وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ: و اميد دارد بخشايش پروردگار خود را، يعنى با وجود كثرت عبادت مردد است ميان خوف و رجاء.
تبصره:
آيه اشعار است به آنكه مقام خوف و رجاى مؤمن مساوى است، و در حديث وارد شده: لو وزن خوف المؤمن و رجائه لاعتدلا: اگر موازنه كنند خوف و رجاء مؤمن را، هر آينه معتدل باشد. «2»
تتمه:
حضرت امير المؤمنين عليه السلام شبى با قنبر در كوچه كوفه مىگذشت،
«1» مجمع البيان (چ 1401 ق) ج 4 ص 491.
«2» به اين مضامين، اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، باب الخوف و الرجاء (ج 2 ص 55)
جلد 11 – صفحه 225
به خانهاى رسيد، يكى اين آيه مىخواند: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً …» قنبر گويد: من آنجا توقف كردم، حضرت گذشت، باز نگريست فرمود: قنبر چرا ايستادهاى؟ گفتم: يا امير المؤمنين آوازى حزين از اين خانه به گوش مىرسد.
فرمود: يا قنبر، نوم على يقين خير من عبادة فى شكّ: خواب نمودن با يقين اعتقاديه بهتر است از عبادت در شك. من تعجب نمودم، درب آن خانه را نشان كردم. روز آنجا رفتم، تفحص او نمودم، معلوم شد خانه منافقى بود، عرض كردم: يا امير المؤمنين از كجا دانستى آن منافق است؟ فرمود: راعى چگونه رعيت را نشناسد و عالم به خزائن پادشاهى نباشد. «1» بعد از نفى استواى فريقين در قوه عمليه، سلب استواى آنها فرمايد در قوه علميه و مىفرمايد:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ: بگو آيا مساوى و برابرند آنكه مىدانند دلايل توحيد و معارف الهيه را، وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ: و آنانكه علم ندارند به معارف الهيه، جاهلند به حقايق ربانيه؛ «استفهام انكارى» يعنى مساوى نيست عالم به علم دين با جاهل به مناهج يقين، إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ: اينست و جز اين نيست كه متذكر شوند به امثال اين آيات صاحبان عقل خالص از شوائب و اوهام.
تحقيق:
از جمله قضايائى كه عرف و عقل و شرع به حكومت آن متحدند، عدم تساوى عالم با جاهل باشد. بيان جهت عقليه: معقولات منقسم شوند به موجود و معدوم، و شك نيست كه موجود اشرف باشد؛ موجود هم منقسم شود به جماد و نامى، و شك نيست كه نامى اشرف باشد؛ نامى هم منقسم شود به حساس و غير آن، و شك نيست كه حساس اشرف باشد؛ حساس هم دو قسم شود عاقل و غير عاقل، و شك نيست كه عاقل اشرف باشد؛ عاقل هم منقسم شود به عالم و جاهل، شك نيست كه عالم اشرف باشد؛ پس عالم اشرف معقولات خواهد بود، بنابراين هيچ چيز به مقام علم و عالم نخواهد رسيد.
«1» منهج الصادقين، ج 8، ص 79. و حديث در غرر الحكم و درر الكلم (با ترجمه و چاپ دانشگاه تهران) ج 6، ص 170 رقم 9958 بجاى عبادة، صلاة ذكر كرده است.
جلد 11 – صفحه 226
فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله: فضل العالم على العابد كفضلى على ادناكم: فضيلت عالم بر عابد مانند فضيلت من است بر پستترين شما «1».
2- فرمود آن حضرت: اغد عالما او متعلّما او مستمعا او محبّا لهم و لا تكن الخامس فتهلك: «2» هر صبحگاه باش عالم يا متعلم يا مستمع علم يا دوستدار علم، و نبوده باش پنجمى كه هلاك شوى.
3- حضرت صادق عليه السلام فرمايد: انّ النّاس رجلان: عالم و متعلّم و سائر النّاس غثاء، فنحن العلماء و شيعتنا المتعلّمون و سائر النّاس غثاء: «3» مردم دو مردند:
عالم و متعلم، و ساير مردم خاشاك هستند كه سيل آورد. پس مائيم علماء، و شيعيان ما متعلميناند، و ساير مردم غثاء هستند.
4- حضرت صادق عليه السلام فرمايد: نحن الّذين يعلمون و عدوّنا الّذين لا يعلمون و شيعتنا اولوا الالباب: «4» مائيم آنان كه عالمند و دشمنان ما نادان و شيعيان ما اولوا الالباب هستند.
مراد از اين علم علم به معارف الهيه و احكام شرعيه كه امر به آن شده.
در ديوان منسوب به مولا امير المؤمنين عليه السلام است:
الناس من جهة التمثال اكفاء
ابوهم ادم و الام حواء
فان يكن لهم من اصلهم شرف
يفاخرون به فالطين و الماء
لا فضل الا لاهل العلم انهم
الى الهدى لمن استهدى ادلاء «5»
«1» احاديث در فضيلت عالم: اصول كافى ج 1، كتاب فضل العلم، احتجاج طبرسى ج 1، باب 1 فضل العلماء و نيز بحار الانوار ج 1 ص 162 تا آخر و ج 2 تماما در مورد علم و فضيلت عالم و متعلم است.
«2» بحار الانوار، ج 1، ص 195، ح 13.
«3» بحار الانوار، ج 1، ص 194، ح 8.
«4» نورالثقلين، ج 4، ص 479، ح 21. و نيز مجمع البيان ج 4 ص 491.
«5» ابتداى ديوان منسوب به امير المؤمنين جمع و ترتيب: عبد العزيز الكرم، ناشر المكتبة الشعية.
جلد 11 – صفحه 227
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِيَةَ أَزْواجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ «6» إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ «7» وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنِيباً إِلَيْهِ ثُمَّ إِذا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ ما كانَ يَدْعُوا إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَ لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلاً إِنَّكَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ «8» أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «9» قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ «10»
ترجمه
آفريد شما را از يك تن پس آفريد از او زنش را و ايجاد كرد براى شما از چهارپايان هشت جفت مىآفريند شما را در شكمهاى مادرانتان آفريدنى بعد از آفريدنى در تاريكيهاى سه گانه اينست خداوند پروردگار شما مر او را است پادشاهى نيست خدائى جز او پس كجا برگردانده ميشويد
اگر نا سپاسى
جلد 4 صفحه 485
كنيد پس همانا خدا بىنياز است از شما و نمىپسندد براى بندگان خود ناسپاسى را و اگر شكر كنيد مىپسندد آنرا براى شما و برنميدارد بردارنده بار گرانى بار گران ديگرى را پس بسوى پروردگار شما است بازگشت شما پس خبر ميدهد شما را بآنچه كه ميكرديد همانا او دانا است بآنچه در سينهها است
و چون برسد بانسان بدحالى و گزندى ميخواند پروردگارش را بازگشت كنان بسوى او پس چون ببخشد باو نعمتى از خود فراموش ميكند آنچه را كه بود ميخواند براى دفع آن از پيش و قرار ميدهد براى خدا همتايانى تا گمراه كند از راه او بگو برخوردار باش بكفر خود اندكى همانا تو از اهل آتشى
آيا كسيكه او عبادت كننده است در اوقات شب سجدهكنان و ايستاده بيم دارد از سراى آخرت و اميد دارد رحمت پروردگار خود را بگو آيا يكسانند آنانكه ميدانند و آنها كه نميدانند جز اين نيست كه پند ميگيرند خردمندان
بگو اى بندگان من كه گرويديد بترسيد از پروردگارتان براى آنانكه نيكى كردند در اين جهان نيكى است و زمين خدا وسيع است جز اين نيست كه تمام داده ميشود به صبر كنندگان پاداششان بيشمار.
تفسير
خداوند منّان در مقام بيان قدرت و نعمت خود ميفرمايد كه خلق فرمود شما را از يكنفر كه حضرت آدم ابو البشر باشد پس آفريد از فاضل طينت او جفتش حوّاء را كه شرح آن مفصّلا در اوّل سوره نساء گذشت و نيز خلق فرمود براى شما از شتر و گاو و گوسفند و بز هشت جفت چنانچه در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از انزال خدا در اين آيه خلق او است آنها را و اين براى آنستكه فيض از عالم غيب نازل و بعالم شهود ميرسد و باران از آسمان ميآيد و گياه ميرويد و حيوان از آن متولد ميشود و لفظ ثمّ بمناسبت تراخى خلق حوا است از خلق آدم عليه السّلام كه مستفاد از كلام است نه خلق بنى آدم و مراد از جفت نر و ماده هر يك از اين چهار نوع حيوان است باعتبار دو صنف اهلى و وحشى از گاو و گوسفند و بز و دو صنف عراب و بختى از شتر يا مراد هر يك از نر و ماده آن چهار نوع است باعتبار آنكه هر يك جفت ديگر است يا مراد صنف است چون نر و ماده هر حيوانى دو صنف از آن حيوانند و در هر حال مراد همان هشت جفت
جلد 4 صفحه 486
مذكور در سوره انعام است كه بعضى از اخبار دالّه بر معناى اوّل آنجا گذشت و خداوند خلق مىفرمايد شما را در شكمهاى مادرانتان خلقى بعد از خلقى از نطفه و علقه و مضغه و استخوانهاى برهنه از گوشت و پوشيده شده بآن و خلق آخر كه آن انسان كامل است و اشرف مخلوقات كه اگر خود را بمقام لايق خويش برساند از ملك برتر شود و اين مراتب را در سه تاريكى سير مينمايد كه تاريكى شكم و تاريكى رحم و تاريكى مشيمه باشد چنانچه در مجمع از امام باقر عليه السّلام و در توحيد از امام صادق عليه السّلام و قمّى ره نقل نموده و مشيمه پوستى است كه در رحم روى بچه كشيده شده اين چنين قادر مقتدرى خداوند و پروردگار شما است و مالكيّت ملك وجود اختصاص باو دارد و سلطنت حقّه حقيقيّه از آن او است و معبود بحقّى جز او نيست و با اينهمه جهات استحقاق براى پرستش و ستايش چگونه از او منصرف ميشويد و بپرستش جماداتيكه بهيچ وجه لياقت ندارند مىپردازيد و اگر جمله كائنات كافر گردند بر دامن كبرياش ننشيند گرد چون او بىنياز از مردم و عبادت آنها و مأمون از معصيتشان است ولى راضى بكفر آنها نيست چون ميداند براى آنها ضرر دارد خداوند بندگان خود را دوست دارد و از پدر و مادر مهربان بآنها مهربانتر است و ارحم الرّاحمين است چگونه راضى ميشود بندگانش در دنيا بمضارّ كفر گرفتار و در آخرت به تبعات آن دچار شوند و اگر شكرگزارى نمايند از نعم بىپايان او باطاعت و ترك معصيت مىپسندد آن شكرگزارى را از آنها و خشنود ميشود بآن چون سعادت دنيا و آخرت آنها در آن است بيشتر از پدر مهربانى كه راضى و خشنود ميشود از پسرى كه تحصيل ميكند موجبات ترقّى و تعالى و خوشبختى خود را و قمّى ره فرموده مراد از كفر در اينجا كفران نعمت است و در محاسن نقل نموده كه كفر اينجا خلاف مذهب حقّ و شكر ولايت و معرفت است و هيچ كس بار گران ديگرى را بدوش نميگيرد يعنى هر كس كه گناهى بر گردن دارد ضررش بخودش ميرسد نه بغير و بازگشت همه در قيامت بحكم خدا است پس آگاه ميكند آنها را از اعمال خوب و بدشان بمحاسبه و مجازات حتى نيّتهاى قلبى و ارادات باطنى بندگان را كه بارز نشده و در كمون سينه آنها مانده است خدا ميداند و با آنها حساب ميكند اگرچه بر آنها عقاب نفرمايد و تحقيق اينمعنى در ذيل آيه
جلد 4 صفحه 487
شريفه إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ گذشت و چون در كمون ذات هر كس اعتراف بتوحيد حقّ وجود دارد نهايت آنكه هوى و هوس نفسانى و تمايلات شهوانى منصرف مينمايد شخص را از عمل بمقتضاى آن وقتى كه بانسان گزند و ضرر و بلا و محنتى برسد قهرا متوجه بخدا ميشود و تضرّع و زارى ميكند و رفع آن بلا را از او ميخواهد و چون تفضّل و احسان الهى شامل حال او گشت و متنعّم بنعمت حق شد فراموش ميكند آن گرفتارى خود را كه براى رفع آن متوسل بعنايت الهى شده بود يا آن دعا و تضرّع و زارى خود را كه بدرگاه خدا ميكرد پيش از رفع بلا و قرار ميدهد براى خداوند امثال و اقرانى در عبادت و اطاعت از بتها و بندگان خدا تا در نتيجه گمراه شود و گمراه كند خلقى را از راه خدا پرستى و اين بسيار صفت بدى است چون انسان بايد در هيچ حال احوال سابقه خود را فراموش نكند و اگر از كسى در وقت گرفتارى باو خيرى رسيد در زمان وسعت در نظر داشته باشد و اگر بتواند تلافى كند و بايد بچنين شخصى گفت چند روزى از اين ناشكرى خود و كفران نعمت الهى در دنيا بهرهبردارى كن كه بالاخره تو از اهل آتش جهنمى و بايد بسوزى در آن و آيا چنين شخصى خوبست يا كسيكه در ساعاتى از شب مشغول بنماز و قنوت و سجود و قيام در پيشگاه الهى است از ترس عذاب قيامت و اميد برحمت خدا كه بهترين حالات اهل ايمان است چنانچه در علل از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل شده كه مراد نماز شب است و آيا كسانيكه داراى ايمان و اعتقاد بصدق وعده حق ميباشند مساوى هستند در فضيلت و شرافت و سعادت دنيا و آخرت با كسانيكه متزلزل و شاك و جاهل و غافلند و در روايات ائمه اطهار قانت در آناء ليل بامير المؤمنين عليه السّلام و متمتّع بكفر خود قليلا بمخالف او و كسيكه نسبت سحر به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله ميداد و متضرّر ميشد و توبه ميكرد و فراموش مينمود و شكّاك بود تأويل شده است و الّذين يعلمون را بخودشان و الّذين لا يعلمون را بدشمنانشان و اولو الالباب را بشيعيانشان تفسير فرمودهاند و معلوم است كه تذكّر و اتّعاظ باين مواعظ و نصايح مخصوص باهل ايمان و عقول صافيه از كدورات است و در اينجا از امام حسن مجتبى عليه السّلام نقل شده و نيز قمى ره فرموده كه مراد از اولو الالباب
جلد 4 صفحه 488
اولو العقول است و در خاتمه خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه اهل ايمان را امر بتقوى و اطاعت خدا فرمايد و نويد دهد ايشان را بآنكه كسيكه در دنيا خوبى كند خواه در باره خود بعبادت و اطاعت خدا و خواه در باره غير بدستگيرى و اعانت خداوند باو در دنيا و آخرت جزاى خير عنايت خواهد فرمود و جزاى خير در دنيا از قبيل صحّت و عافيت و امنيّت و اطمينان قلب بمواعيد الهيه است و براى جزاى دنيوى كه عطا فرموده از اجر اخروى او كاسته نخواهد شد و اگر در بلدى نتواند بوظائف دينى خود قيام نمايد و مهاجرت كند از آن بلد خداوند كفالت امور او را خواهد نمود و چون او كار خوبى كرده خدا هم جزاى خوب در دنيا و آخرت باو خواهد داد و چون او صبر نموده بر اطاعت خدا و مشقت هجرت از وطن و توقف در غربت خداوند باو بقدرى اجر ميدهد كه كسى از عهده حساب آن نمىتواند بيرون آيد و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرمود كه وقتى منتشر شود و منصوب گردد ديوانها و ميزانهاى اعمال منتشر نشود و منصوب نگردد براى اهل بلا ديوان و ميزانى و اين آيه را تلاوت نمود و در كافى از آن حضرت بدخول اهل صبر در بهشت بدون حساب تفسير شده است و كلمه يرضه در اصل يرضاه بوده است و الف در جواب شرط بجزمى ساقط شده است و باشباع ضمّه و سكونها نيز قرائت نمودهاند و ليضلّ عن سبيله بفتح يا نيز قرائت شده و در هر حال لام براى بيان عاقبت است نه تعليل و تخويل اعطاء تفضلى است كه از باب استحقاق نباشد و ظاهرا مراد از نسيان منظور نداشتن باشد نه فراموشى واقعى و اللّه اعلم
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُوا رَحمَةَ رَبِّهِ قُل هَل يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ «9»
آيا كسي که او در عبادت است در ساعات شب سجده ميكند و قيام بعبادت دارد و از عذاب آخرت حذر ميكند و برحمت خدا اميدوار است بگو آيا مساوي هستند كساني که ميدانند و كساني که نميدانند جز اينکه نيست باين عدم تساوي متذكر ميشوند صاحبان لبّ و عقل.
أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ عطف بجمله قبل است که ميفرمايد قُل تَمَتَّع بِكُفرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِن أَصحابِ النّارِ اينکه بهتر است يا آن كسي که در آنات شب از اول شب تا بصبح اشتغال بعبادت دارد.
ساجِداً وَ قائِماً بخاك ميافتد بحال سجده و بپا ميايستد براي نماز.
يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُوا رَحمَةَ رَبِّهِ بين خوف و رجاء نه امن من مكر اللّه دارد و نه ياس من روح اللّه که در اخبار زيادي داريم که مؤمن بايد بين خوف و رجاء باشد در بعض آنها ميفرمايد خوف و رجاء مساوي باشد که
لو وزن احدهما لم- يترجح علي الاخر
در بعضي آنها دارد که رجاء او بيشتر از خوف باشد (اقول) دو نظر است انسان اگر بخود نگاه كند که هيچ گونه استحقاق رحمت ندارد هر چه هست تفضل است و اگر براي يك معصيت جهنم رود استحقاق دارد باعث
جلد 15 – صفحه 291
خوف ميشود و اگر نظر برحمت واسعه الهي داشته باشد باعث رجاء ميشود از امير المؤمنين مرويست عرض كرد پروردگارا اگر فرداي قيامت بفرمايي من تمام اهل محضر را بهشت ميبرم جز يك نفر علي ميترسد آن يك نفر علي باشد و اگر بفرمايي تمام را جهنم ميبرم جز يك نفر علي اميدوار است که آن يك نفر علي باشد.
قُل هَل يَستَوِي الَّذِينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ اخبار بسياري داريم که الّذين يعلمون ائمه طاهرين هستند و الّذين لا يعلمون اعداء آنها و اولوا الالباب شيعيان آنها هستند و مكرر گفتهايم که اخبار مصداق اتم را بيان ميفرمايد منافي با عموم آيه نيست
العلم نور يقذفه اللّه في قلب من يشاء
علم چراغ عقل است و جهل تاريكي قلب اگر چشم قلب باز باشد كور نباشد و چراغ علم هم روشن باشد و درب چشم هم بسته نباشد و پرده و حجاب هم روي آينه قلب نيفتاده باشد بنور علم حقايق را عقل درك ميكند و الا اگر چراغ نباشد يا چشم عقل كور باشد يا هوي و هوس روي چشم را بسته باشد يا معاصي صفحه قلب را سياه كرده باشد در ظلمت و ضلالت گرفتار ميشود و ميرود تا درك اسفل نار.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- آیا عالمان و جاهلان یکسانند؟ در این آیه از روش مقایسه- که روش شناخته شده قرآن برای تفهیم مسائل مختلف است- استفاده کرده، میگوید:
آیا چنین کسی با ارزش است «یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است، و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت میترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است» (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ).
آن انسان مشرک و فراموشکار و متلون و گمراه و گمراه کننده کجا و این انسان بیدار دل و نورانی که با خوف و رجاء خدا را میخواند، کجا؟! تکیه روی ساعات شب به خاطر آن است که در آن ساعات حضور قلب بیشتر و آلودگی به ریا از هر زمان کمتر است.
ج4، ص214
در دنباله آیه پیامبر را مخاطب ساخته، میفرماید: «بگو: آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند»؟! (قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).
نه، یکسان نیستند «تنها خردمندان متذکر میشوند» (إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
گر چه سؤال فوق سؤالی است وسیع و گسترده ولی اشارهای است به سؤال قبل یعنی آیا کسانی که میدانند آن مشرکان لجوج و کوردل با این مؤمنان پاک و روشن ضمیر و مخلص نابرابرند با کسانی که از این واقعیت روشن آگاه نیستند مساویند؟
این جمله جزء شعارهای اساسی اسلام است که عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن میسازد، و معلوم میشود این دو گروه نه در پیشگاه خدا یکسانند، و نه در نظر خلق آگاه، نه در دنیا در یک صف قرار دارند، و نه در آخرت، نه در ظاهر یکسانند و نه در باطن.
علم در این آیه و آیات دیگر قرآن به معنی دانستن یک مشت اصطلاحات یا روابط مادی در میان اشیاء، و به اصطلاح «علوم رسمی» نیست، بلکه منظور از آن معرفت و آگاهی خاصی است که انسان را به «قنوت» یعنی اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او و امید به رحمت خدا دعوت میکند، این است حقیقت علم، و علوم رسمی نیز اگر در خدمت چنین معرفتی باشد علم است، و اگر مایه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود «قیل و قالی» بیش نیست.
نکته های آیه
۱ – وجود اختلاف اساسى میان دو انسان کافر و مؤمن، از نظر شخصیت و سرنوشت (أمّن هو قنت ءاناء الّیل ساجدًا و قائمًا) «من» در آیه شریفه اسم موصول بوده و مبتدا و خبر آن جمله اى محذوف است. تقدیر کلام چنین مى شود: «أمّن هو قانت ءاناء الّیل… کمن هو عاص أو کافر; آیاکسى که شب زنده دار (مؤمن) است، مانند کسى است که عاصى و یا کافر است». بر این اساس مى توان گفت: آیه شریفه، درصدد مقایسه میان شخصیت دو انسان مؤمن و کافر و سرنوشت آنان در آینده است.
۲ – عبادت شبانه با سجده و قیام، دغدغه خاطر داشتن از روز قیامت و امید به رحمت الهى، از اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستین (أمّن هو قنت ءاناء الّیل ساجدًا و قائمًا یحذر الأخرة و یرجوا رحمة ربّه) آیه شریفه به قرینه مقابله با آیه قبل – که درباره انسان هاى کافر بود – درصدد بیان اوصاف و نشانه هاى مؤمنان راستین است.
۳ – شب هنگام، فرصتى مناسب و شایسته براى عبادت پروردگار (أمّن هو قنت ءاناء الّیل) یاد شدن وقت شب براى عبادت، مى تواند گویاى حقیقت یاد شده باشد.
۴ – سجده و قیام، دو رکن عبادت (أمّن هو قنت ءاناء الّیل ساجدًا و قائمًا) اختصاص به ذکر یافتن سجده و قیام از میان دیگر اجزا و ارکان عبادت، برداشت بالا به دست مى آید.
۵ – اهمیت و ارزش ویژه سجده و اظهار خضوع و تذلل در برابر خداوند، در مقایسه با دیگر اجزا و ارکان عبادت (أمّن هو قنت ءاناء الّیل ساجدًا و قائمًا) «سجده» در اصل به معناى خضوع و تذلل است. تقدم آن در آیه شریفه، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
۶ – لزوم خوف و رجا و بیم و امید نسبت به خداوند (یحذر الأخرة و یرجوا رحمة ربّه)
۷ – مقایسه کردن میان نیکان و بدان، از روش هاى تربیتى قرآن (أمّن هو قنت ءاناء الّیل … و یرجوا رحمة ربّه)
۸ – مؤمنان، برخلاف کافران، تنها در گرفتارى به یاد خدا نیستند; بلکه در همه حال (خوشى و ناخوشى) رو به خدا مى آورند. (و إذا مسّ الإنسن ضرّ دعا ربّه … أمّن هو قنت ءاناء الّیل ساجدًا … و یرجوا رحمة ربّه) برداشت بالا از ارتباط میان آیه شریفه با آیه پیش به دست مى آید.
۹ – ربوبیت خداوند، مقتضى امیدوارى انسان به رحمت او است. (و یرجوا رحمة ربّه)
۱۰ – مسأله قیامت، مهم ترین دغدغه اهل ایمان و عارفان است. (و یحذر الأخرة) «حذر» (مصدر «یحذر») به معناى احتراز و خویشتن را از چیز خطرناکى نگه داشتن و مراقبت کردن است. بر این اساس مقصود از «یحذر الأخرة» دغدغه خاطرى است که مؤمن از آخرت و وضعیت خود در آن جهان دارد.
۱۱ – پیامبر(ص)، مأمور بیدار کردن مردمان و توجه دادن آنان به ارزش علم و معرفت و برترى عالمان بر جاهلان (قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون) مأموریت پیامبر(ص) به اعلام این حقیقت روشن که عالمان با جاهلان برابر نیستند، صرفاً براى بیدار کردن مردم و توجه دادن آنان به ارزش والاى علم و معرفت است.
۱۲ – اهل دانش و معرفت با جاهلان و نادانان، از نظر شخصیت و سرنوشت یکسان نیستند. (قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون)
۱۳ – برترى اهل علم و معرفت بر جاهلان و نادانان، امرى بدیهى و روشن در عقل و فطرت آدمى (قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون)
۱۴ – برانگیختن فکر و اندیشه و تشویق به تفکر و اندیشیدن، از روش هاى تربیتى قرآن (قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون)
۱۵ – شب زنده داران عابد و آخرت جویان امیدوار به رحمت الهى، عالمان راستین و آگاهان به حقایق هستى اند. (أمّن هو قنت ءاناء الّیل… و یرجوا رحمة ربّه قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون) برداشت بالا مبتنى بر این احتمال است که «الذین یعلمون»، اشاره به کسانى داشته باشد که در صدر آیه شریفه از آنان سخن به میان آمده است.
۱۶ – ایمان و دانش، دو معیار برترى و امتیاز انسان ها بر یکدیگر (أمّن هو قنت … هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون)
۱۷ – تنها صاحبان عقل سلیم و خردناب، پندپذیر و حق جو هستند. (إنّما یتذکّر أُولوا الألبب) «لُبّ» (مفرد «ألباب») به معناى عقل خالص و خردناب است.
۱۸ – داشتن روح پندپذیرى و حق جویى، شرط بهره جستن و تأثیر پذیرفتن از سخنان به حق قرآن (إنّما یتذکّر أُولوا الألبب)
۱۹ – پندپذیرى، نشانه عقل سلیم و خردناب است. (إنّما یتذکّر أُولوا الألبب)
۲۰ – پندپذیر و حقیقت جو بودن عالمان، دلیل برترى آنان بر جاهلان است. (هل یستوى الذین یعلمون و الذین لایعلمون إنّما یتذکّر أُولوا الألبب) جمله «إنّما یتذکّر أُولوا الألباب»، در مقام تعلیل براى جمله پیشین (هل یستوى الذین یعلمون…) است; یعنى، عالمان با نادانان برابر نیستند; زیرا صاحبان خردناب – که همان عالمان اند – پندپذیر و حقیقت جو هستند.
۲۱ – مؤمنان، برخوردار از عقل سلیم و خردناب و کافران فاقد آن هستند. (إنّما یتذکّر أُولوا الألبب) این که خداوند فرمود: تنها صاحبان خردناب پندپذیراند، اشاره به گروه مؤمنان و کافران دارد; زیرا آیات یاد شده درصدد توصیف این دو گروه است.
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
الباقر (علیه السلام)- آناءَ اللَّیْلِ أَیْ سَاعَاتِهِ ساجِداً وَ قائِماً أَیْ یَسْجُدُ تَارَهًًْ فِی الصَّلَاهًِْ وَ یَقُومُ أُخْرَی یَحْذَرُ الْآخِرَةَ أَیْ عَذَابَهَا وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ أَیْ یَتَرَدَّدُ بَیْنَ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ.
امام باقر (علیه السلام)- آناءَ اللَّیْلِ یعنی ساعتهای آن (شب)، ساجِداً وَ قائِماً یعنی گاهی در نماز سجده میکند و گاهی بلند میشود. یَحْذَرُ الْآخِرَةَ یعنی از عذاب آن [میترسد]. وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ یعنی بین بیم و امید مردّد است.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۶
بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۲۴
الباقر (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ یَعْنِی صَلَاهًَْ اللَّیْلِ.
امام باقر (علیه السلام)- زراره گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره: آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ پرسیدم، ایشان فرمود: «یعنی نماز شب».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۶
الکافی، ج۳، ص۴۴۴/ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۴۹/ علل الشرایع، ج۲، ص۳۶۳/ وسایل الشیعهًْ، ج۴، ص۷۳/ نورالثقلین/ البرهان
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: … ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) ثُمَّ عَطَفَ الْقَوْلَ مِنَ اللَّهِ عزّوجلّ فِی عَلِیٍّ (علیه السلام) یُخْبِرُ بِحَالِهِ وَ فَضْلِهِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَقَالَ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ أَنْ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّهُ سَاحِرٌ کَذَّابٌ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) هَذَا تَأْوِیلُهُ یَا عَمَّارُ.
امام صادق (علیه السلام)- عمّار ساباطی گوید: … سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: «خدای عزّوجلّ [پس از آیات پیشین] سخن را متوجّه علی (علیه السلام) کرده و از جایگاه و فضیلتی که در پیشگاه خدا دارد چنین سخن به میان میآورد: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ آیا کسانی که میدانند محمّد (صلی الله علیه و آله) رسول و فرستادهی خداست برابرند با کسانی که نمیدانند او رسول خداست و گمان میکنند او یک جادوگر دروغگو است. الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ. ای عمّار! تأویل این آیه این است».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸
الکافی، ج۸، ص۲۰۴/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۲۱/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۰
العسکری (علیه السلام)- بِالْإِسْنَادِ عَنْ أَبِیمُحَمَّدٍالْعَسْکَرِیِّ (علیه السلام) أَنَّهُ اتَّصَلَ بِهِ أَنَّ رَجُلًا مِنْ فُقَهَاءِ شِیعَتِهِ کَلَّمَ بَعْضَ النُّصَّابِ فَأَفْحَمَهُ بِحُجَّتِهِ حَتَّی أَبَانَ عَنْ فَضِیحَتِهِ فَدَخَلَ عَلَی عَلِیِّبْنِمُحَمَّدٍ (علیه السلام) وَ فِی صَدْرِ مَجْلِسِهِ دَسْتٌ عَظِیمٌ مَنْصُوبٌ وَ هُوَ قَاعِدٌ خَارِجَ الدَّسْتِ وَ بِحَضْرَتِهِ خَلْقٌ مِنَ الْعَلَوِیِّینَ وَ بَنِی هَاشِمٍ فَمَا زَالَ یَرْفَعُهُ حَتَّی أَجْلَسَهُ فِی ذَلِکَ الدَّسْتِ وَ أَقْبَلَ عَلَیْهِ فَاشْتَدَّ ذَلِکَ عَلَی أُولَئِکَ الْأَشْرَافِ فَأَمَّا الْعَلَوِیَّهًُْ فَأَجَلُّوهُ عَنِ الْعِتَابِ وَ أَمَّا الْهَاشِمِیُّونَ فَقَالَ لَهُ شَیْخُهُمْ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) هَکَذَا تُؤْثِرُ عَامِّیّاً عَلَی سَادَاتِ بَنِی هَاشِمٍ مِنَ الطَّالِبِیِّینَ وَ الْعَبَّاسِیِّینَ فَقَالَ (علیه السلام) … أَوَ لَیْسَ قَالَ اللَّهُ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ فَکَیْفَ تُنْکِرُونَ رَفْعِی لِهَذَا لَمَّا رَفَعَهُ اللَّهُ إِنَّ کَسْرَ هَذَا لِفُلَانٍ النَّاصِبِ بِحُجَجِ اللَّهِ الَّتِی عَلَّمَهُ إِیَّاهَا لَأَفْضَلُ لَهُ مِنْ کُلِّ شَرَفٍ فِی النَّسَبِ.
امام عسکری (علیه السلام)- از امام حسن عسکری (علیه السلام) روایت شده است: «به امام هادی (علیه السلام) خبر دادند که یکی از فقهای شیعهی او، با یکی از ناصبیها (دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)) بحث و مناقشه کرده و با برهان خویش، دهان او را بسته و باعث رسوایی او شده است. پس آن فقیه شیعه بر امام هادی (علیه السلام) وارد شد و در صدر مجلسش، اریکهی بزرگی قرار داشت و امام (علیه السلام) بیرون از اریکه نشسته بود و در مقابلش مردمی از علویّون و بنیهاشم نشسته بودند. امام (علیه السلام) آنقدر آن فقیه را بالا برد تا او را در صدر مجلس و روی آن اریکه نشانده و خود نیز نزد او رفت و نشست. این امر بر بزرگان حاضر در جلسه گران آمد. علویّون امام (علیه السلام) را سرزش نکردند و امام (علیه السلام) را بزرگتر از آن میدانستند که بخواهند او را سرزنش کنند امّا بزرگ هاشمیها به او گفت: «ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! این چنین فردی از عوام را بر سادات بنیهاشم یعنی فرزندان ابوطالب (و فرزندان عبّاس [عموهای پیامبر (صلی الله علیه و آله)] ترجیح میدهی»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «… آیا خداوند نفرمود: هَل یَسْتَوی الذِینَ یَعْلمُونَ و الّذِینَ لا یَعْلمُونَ پس چگونه هنگامیکه او را برتری میدهم مرا انکار میکنید، و حال آنکه او کسی است که خدا او را بالا برده است؟! اقدام این فرد در خاموشکردن فلان ناصبی از طریق برهانهایی که خدا به او آموخته است، برای او از هر شرافت فامیلی و خانوادگی بالاتر است».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸
بحارالأنوار، ج۲، ص ۱۳/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۴/ الامام العسکری، ص۳۵۱/ نورالثقلین
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ یَعْنِی أُولِی الْعُقُولِ.
علیّبنابراهیم ( کلام خداوند متعال: أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ دربارهی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نازل شد، سپس خداوند متعال فرمود: و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! بگو: «آیا کسانی که میدانند باکسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند». [و اولوالالباب] یعنی دارندگان عقل.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸
بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۷۵/ القمی، ج۲، ص۲۴۵/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۵۰۱؛ «قال یا محمد… العقول» محذوف/ البرهان
الباقر (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِقَیْسٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: سَمِعَ رَجُلٌ مِنَ التَّابِعِینَ أَنَسَبْنَمَالِکٍ یَقُولُ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهًُْ فِی عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قَالَ الرَّجُلُ فَأَتَیْتُ عَلِیّاً (علیه السلام) لِأَنْظُرَ إِلَی عِبَادَتِهِ فَأَشْهَدُ بِاللَّهِ لَقَدْ أَتَیْتُهُ وَقْتَ الْمَغْرِبِ فَوَجَدْتُهُ یُصَلِّی بِأَصْحَابِهِ الْمَغْرِبَ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْهَا جَلَسَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ قَامَ إِلَی عِشَاءِ الْآخِرَهًِْ ثُمَّ دَخَلَ مَنْزِلَهُ فَدَخَلْتُ مَعَهُ فَوَجَدْتُهُ طُولَ اللَّیْلِ یُصَلِّی وَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ إِلَی أَنْ طَلَعَ الْفَجْرُ ثُمَّ جَدَّدَ وُضُوءَهُ وَ خَرَجَ إِلَی الْمَسْجِدِ وَ صَلَّی بِالنَّاسِ صَلَاهًَْ الْفَجْرِ ثُمَّ جَلَسَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ ثُمَّ قَصَدَهُ النَّاسُ فَجَعَلَ یَخْتَصِمُ إِلَیْهِ رَجُلَانِ فَإِذَا فَرَغَا قَامَا وَ اخْتَصَمَ آخَرَانِ إِلَی أَنْ قَامَ إِلَی صَلَاهًِْ الظُّهْرِ قَالَ فَجَدَّدَ لِصَلَاهًِْ الظُّهْرِ وُضُوءاً ثُمَّ صَلَّی بِأَصْحَابِهِ الظُّهْرَ ثُمَّ قَعَدَ فِی التَّعْقِیبِ إِلَی أَنْ صَلَّی بِهِمُ الْعَصْرَ ثُمَّ أَتَاهُ النَّاسُ فَجَعَلَ یَقُومُ رَجُلَانِ وَ یَقْعُدُ آخَرَانِ یَقْضِی بَیْنَهُمْ وَ یُفْتِیهِمْ إِلَی أَنْ غَابَتِ الشَّمْسُ فَخَرَجْتُ وَ أَنَا أَقُولُ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنَّ هَذِهِ الْآیَهًَْ نَزَلَتْ فِیهِ.
امام باقر (علیه السلام)- محمّدبنقیس از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: مردی از تابعان [فرزندان مهاجران و انصار و طبقهای که پس از ایشان بودهاند] نقل میکند که شنید، انسبنمالک میگوید: «این آیه که خداوند میفرماید: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ دربارهی علیّبنابیطالب (علیه السلام) نازل شده است». آن مرد میگوید: «به حضور علی (علیه السلام) رفتم تا چگونگی عبادت او را ببینم، و خدا را گواه میگیرم که به هنگام نماز مغرب پیش او رسیدم و او را درحال گزاردن نماز مغرب با یارانش دیدم و چون نماز تمام شد او همچنان به خواندن تعقیب پرداخت تا آنکه برای نماز عشاء برخاست و پس از آن به خانهاش رفت. من هم همراهش رفتم و دیدم تمام شب را نماز میگزارد و قرآن میخواند، تا سپیده دمید، تجدید وضو کرد و به مسجد آمد و نماز صبح را با مردم گزارد و تا برآمدن آفتاب به خواندن تعقیب پرداخت. سپس مردم برای کارها و مسائل خود به او مراجعه میکردند و چون برمیخاستند، دو تن دیگر مینشستند و این کار ادامه داشت تا آنکه اذان ظهر گفته شد. برخاست تجدید وضو فرمود و نماز ظهر را به همراه یارانش گزارد و تا هنگام نماز عصر را نیز به خواندن تعقیب پرداخت و نماز عصر با ایشان گزارد، و باز مردم برای مسائل خود به حضورش میآمدند و چون دو تن برمیخاستند، دو تن دیگر مینشستند و او همچنان بین آنان قضاوت میکرد و حکم میداد تا خورشید غروب کرد؛ من بیرون آمدم و گفتم: «به خدا سوگند میخورم که این آیه دربارهی او نازل شده است».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۸۸
بحارالأنوار، ج۴۱، ص۱۳/ الأمالی للصدوق، ص۲۸۱/ روضهًْ الواعظین، ج۱، ص۱۱۷؛ «جاء» بدل «اختصم»/ مجموعهًْ ورام، ج۲، ص۱۶۶/ المناقب، ج۲، ص۱۲۴ / البرهان؛ «بتفاوت»
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- فِی الإرشَادِ القُلُوبِ: خَرَجَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) ذَاتَ لَیْلَهًٍْ مِنْ مَسْجِدِ الْکُوفَهًِْ مُتَوَجِّهاً إِلَی دَارِهِ وَ قَدْ مَضَی رُبْعٌ مِنَ اللَّیْلِ وَ مَعَهُ کُمَیْلُبْنُزِیَادٍ وَ کَانَ مِنْ خِیَارِ شِیعَتِهِ وَ مُحِبِّیهِ فَوَصَلَ فِی الطَّرِیقِ إِلَی بَابِ رَجُلٍ یَتْلُو الْقُرْآنَ فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ وَ یَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَی أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ بِصَوْتٍ شَجِیٍّ حَزِینٍ فَاسْتَحْسَنَ کُمَیْلٌ ذَلِکَ فِی بَاطِنِهِ وَ أَعْجَبَهُ حَالُ الرَّجُلِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَقُولَ شَیْئاً فَالْتَفَتَ (علیه السلام) وَ قَالَ یَا کُمَیْلُ لَا تُعْجِبْکَ طَنْطَنَهًُْ الرَّجُلِ إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّارِ وَ سَأُنَبِّئُکَ فِیمَا بَعْدُ فَتَحَیَّرَ کُمَیْلٌ لِمُکَاشَفَتِهِ لَهُ عَلَی مَا فِی بَاطِنِهِ وَ لِشَهَادَتِهِ بِدُخُولِ النَّارِ مَعَ کَوْنِهِ فِی هَذَا الْأَمْرِ وَ تِلْکَ الْحَالَهًِْ الْحَسَنَهًِْ وَ مَضَی مُدَّهًٌْ مُتَطَاوِلَهًٌْ إِلَی أَنْ آلَ حَالُ الْخَوَارِجِ إِلَی مَا آلَ وَ قَاتَلَهُمْ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ کَانُوا یَحْفَظُونَ الْقُرْآنَ کَمَا أُنْزِلَ فَالْتَفَتَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِلَی کُمَیْلِبْنِزِیَادٍ وَ هُوَ وَاقِفٌ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ السَّیْفُ فِی یَدِهِ یَقْطُرُ دَماً وَ رُءُوسُ أُولَئِکَ الْکَفَرَهًِْ الْفَجَرَهًِْ مُحَلَّقَهًٌْ عَلَی الْأَرْضِ فَوَضَعَ رَأْسَ السَّیْفِ عَلَی رَأْسٍ مِنْ تِلْکَ الرُّءُوسِ وَ قَالَ یَا کُمَیْلُ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً أَیْ هُوَ ذَلِکَ الشَّخْصُ الَّذِی کَانَ یَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِی تِلْکَ اللَّیْلَهًِْ فَأَعْجَبَکَ حَالُهُ فَقَبَّلَ کُمَیْلٌ قَدَمَیْهِ وَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ صَلَّی عَلَی مَجْهُولِ الْقَدْرِ.
امام علی (علیه السلام)- [در ارشاد القلوب آمده است:] شبی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از مسجد کوفه بهطرف خانهاش میرفت درحالیکه یکچهارم شب گذشته بود. کمیلبنزیاد که از بزرگان و نیکان شیعه و از دوستان آن حضرت بود همراه او بود، در راه به در خانهی مردی رسیدند که در آن وقت شب با آوازی غمگین و دلنشین قرآن میخواند و کلام خدای تعالی را که در قرآن است میخواند؛ أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ، کمیل در دل خود، او را ستایش کرد و از حال خوبش، خوشش آمد امّا چیزی به زبان نیاورد. امام علی (علیه السلام) رو به کمیل کرد و فرمود: «ای کمیل! از صدای وزوز این مرد خوشت نیاید! چون این مرد اهل آتش است و بهزودی تو را از حال او خبر خواهم داد». کمیل متحیّر و سرگردان شد از اینکه علی (علیه السلام) از باطن او آگاه شد و گواهی داد که آن مرد با وجود اینکه سرگرم عبادت بود و دراین حالت خوب [که راز و نیاز بود] قرار گرفته بود آن هم در این وقت از شب، اهل آتش خواهد بود. کمیل ساکت شد امّا از این ماجرا در حالت شگفت و اندیشه و فکر بود. زمانی طولانی و دراز از آن داستان گذشت تا اینکه روزگار خوارج تغییر کرد و به آن حال افتادند [و منافق و معاند شدند] و امیرالمؤمنین (علیه السلام) با آنها جنگید این درحالی بود که آن جماعت حافظ قرآنی بودند که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده بود. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در صحنهی پیکار رو به کمیل کرد که در پیشروی علی (علیه السلام) ایستاده بود و شمشیر در دستش بود و از آن شمشیر، خون میچکید و سرهای بریدهی آن کافران و فاجران روی زمین را پر کرده بود. علی (علیه السلام) سر شمشیرش را بر روی یکی از آن سرها گذاشت و فرمود: «ای کمیل! أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً؛ ای کمیل! این سر همان کسی است که این آیه را در آن شب با صدایی حزین میخواند و تو از حال او خوشت آمده بود». کمیل پاهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بوسید و طلب آمرزش از خدا کرد و بر محمّد و آل محمّد (علیهم السلام) و علی (علیه السلام) که قدرش در اجتماع مجهول و پنهان مانده بود درود فرستاد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۰
بحارالأنوار، ج۳۳، ص۳۹۹
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ أَیْ هَذَا الَّذِی ذَکَرْنَاهُ خَیْرٌ أَمْ مَنْ هُوَ دَائِمٌ عَلَی الطَّاعَهًِْ.
ابنعبّاس ( أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یعنی این کسی که ذکر کردیم بهتر از کسی است که دائماً درحال طاعت است.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۰
بحرالعرفان، ج۱۴، ص۴۳
بگو: «آیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر میشوند»
الباقر (علیه السلام)- فِی قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ أَبُوجَعْفَر (علیه السلام) إِنَّمَا نَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ.
امام باقر (علیه السلام)- قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ کسانی که میدانند ما هستیم و آنانکه نمیدانند، دشمنان ما هستند و شیعیان ما، خردمندان میباشند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
الکافی، ج۱، ص۲۱۲/ الکافی، ج۱، ص۲۱۲/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۱۹/ بصایرالدرجات، ص۵۴/ نورالثقلین/ البرهان
الباقر (علیه السلام)- عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ (علیه السلام) سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ … قَالَ نَحْنُ الَّذِینَ نَعْلَمُ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ.
امام باقر (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ما کسانی هستیم که میدانیم و دشمنان ما کسانی هستند که نمیدانند و شیعیان ما، خردمندان هستند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۱۲۰/ أعلام الدین، ص۴۵۲/ بصایرالدرجات، ص۵۵/ المحاسن، ج۱، ص۱۶۹/ نورالثقلین/ البرهان
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ … فَنَحْنُ أَهْلُ الْبَیْتِ وَ شِیعَتُنَا أُولُو الْأَلْبَابِ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
امام علی (علیه السلام)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ ما اهل بیت و شیعیان ما، صاحبان خرد هستیم و کسانی که نمیدانند، دشمنان ما هستند. شیعیان ما هدایتشدگان هستند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
بحارالأنوار، ج۸۹، ص۸۵
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ قَالَ: یَعْنِی بِالَّذِینَ یَعْلَمُونَ عَلِیّاً (علیه السلام) وَ أَهْلَ بَیْتِهِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ، وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ بَنِی أُمَیَّهًَْ. أُولُوا الْأَلْبابِ شِیعَتُهُمْ.
ابنعبّاس ( هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ؛ منظور از الَّذِینَ یَعْلَمُونَ علی (علیه السلام) و اهل بیت او از بنیهاشم هستند و منظور از وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ بنیامیّه هستند و أُولُوا الْأَلْبابِ شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
شواهدالتنزیل، ج۲، ص۱۷۵
الکاظم (علیه السلام)- عَنْ هِشَامِبْنِالْحَکَمِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ مُوسَیبْنُجَعْفَر (علیه السلام): یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَ الْفَهْمِ فِی کِتَابِه … یَا هِشَامُ ثُمَّ ذَکَرَ أُولِی الْأَلْبَابِ بِأَحْسَنِ الذِّکْرِ وَ حَلَّاهُمْ بِأَحْسَنِ الْحِلْیَهًِْ فَقَال أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
امام کاظم (علیه السلام)- هشامبنحکم گوید: امام کاظم (علیه السلام) به من فرمود: ای هشام! خداوند به اهل عقل و فهم در کتاب خود بشارت داده … ای هشام! سپس خداوند خردمندان را به بهترین وجه ستوده و آنها را با عالیترین صفتها آراسته و فرموده است: أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
البرهان
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ مُحَمَّدِبْنِسُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ قَال: کُنْتُ عِنْدَ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ أَبُوبَصِیرٍ وَ قَدْ خَفَرَهُ النَّفَسُ فَلَمَّا أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَا أَبَامُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِی فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) کَبِرَ سِنِّی وَ دَقَّ عَظْمِی وَ اقْتَرَبَ أَجَلِی مَعَ أَنَّنِی لَسْتُ أَدْرِی مَا أَرِدُ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِی فَقَالَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) یَا أَبَا مُحَمَّدٍ وَ إِنَّکَ لَتَقُولُ هَذَا قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ کَیْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَقَالَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَی یُکْرِمُ الشَّبَابَ مِنْکُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَکَیْفَ یُکْرِمُ الشَّبَابَ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ فَقَالَ یُکْرِمُ اللَّهُ الشَّبَابَ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ وَ یَسْتَحْیِی مِنَ الْکُهُولِ أَنْ یُحَاسِبَهُمْ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَذَا لَنَا خَاصَّهًًْ أَمْ لِأَهْلِ التَّوْحِیدِ قَالَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا لَکُمْ خَاصَّهًًْ دُونَ الْعَالَم … قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ زِدْنِی فَقَالَ یَا أَبَامُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَکَرَنَا اللَّهُ عزّوجلّ وَ شِیعَتَنَا وَ عَدُوَّنَا فِی آیَهًٍْ مِنْ کِتَابِهِ فَقَالَ عزّوجلّ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ فَنَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ یَا أَبَامُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُک.
امام صادق (علیه السلام)- محمّدبنسلیمان از پدرش نقل کرده است: نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که ابوبصیر نفسزنان بر ایشان وارد شد، و وقتی که در جای خود نشست، امام (علیه السلام) به ایشان فرمود: «ای ابا محمّد! چرا به این تندی نفس میزنی»؟ او در پاسخ گفت: «فدایت شوم ای فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله)! پیر شدم و استخوانم پوک شده است و مرگم نزدیک است و نمیدانم در آخرت چه وضعی خواهم داشت». امام (علیه السلام) فرمود: «ای ابامحمّد! تو هم از این سخنان میگویی»؟ گفت: «فدایت شوم! چرا چنین نگویم»؟ حضرت (علیه السلام) فرمود: «ای ابامحمّد! نمیدانی که خداوند متعال جوانان شما شیعه را گرامی میدارد و از سالخوردههای شما شرم دارد»؟ گفت: «فدایت شوم! چگونه جوانان را گرامی میدارد و از سالخوردهها شرم دارد»؟ فرمود: «جوانان را با این سخن که عذابشان نمیکند، کرامتشان کرده و از اینکه سالخوردگان را مورد حساب و کتاب قرار دهد شرم میکند». ابوبصیر گفت، عرض کردم: «فدایت شوم! این کرامت مخصوص به ماست یا همهی اهل توحید»؟ فرمود: «نه به خدا سوگند که مخصوص شماست، نه همه مردم». عرض کردم: «فدایت شوم! باز بفرمایید». فرمود: «ای ابامحمّد! خداوند ما و شیعیان و دشمنان ما را در یک آیهی قرآن یاد نموده و فرموده: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ منظور از اهل علم و دانش، ما و منظور از نادانان، دشمنان ما و شیعیان ما هم خردمندانند؛ آیا [از این خبر] خوشحال شدی»؟
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۲
الکافی، ج۸، ص۳۵/ بحارالأنوار، ج۶۵، ص۵۰/ فرات الکوفی، ص۳۶۴
الهادی (علیه السلام)- عَنْ أَبِیمُحَمَّدٍ الْحَسَنِبْنِعَلِیٍ الْعَسْکَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ (علیه السلام) وَ ذَکَرَ أَنَّهُ (علیه السلام) زَارَ بِهَا فِی یَوْمِ الْغَدِیر … أَشْهَدُ أَنَّکَ مَا أَقْدَمْتَ وَ لَا أَحْجَمْتَ وَ لَا نَطَقْتَ وَ لَا أَمْسَکْتَ إِلَّا بِأَمْرٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ (صلی الله علیه و آله) قُلْتَ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ نَظَرَ إِلَیَّ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) أَضْرِبُ بِالسَّیْفِ قَدَماً فَقَالَ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهًِْ هَارُونَ مِنْ مُوسَی (علیه السلام) إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ (صلی الله علیه و آله) بَعْدِی وَ أُعَلِّمُکَ أَنَّ مَوْتَکَ وَ حَیَاتَکَ مَعِی وَ عَلَی سُنَّتِی فَوَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضَلَّ بِی وَ لَا نَسِیتُ مَا عَهِدَ إِلَیَّ رَبِّی وَ إِنِّی لَعَلَی بَیِّنَهًٍْ مِنْ رَبِّی بَیَّنَهَا لِنَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ بَیَّنَهَا النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لِی وَ إِنِّی لَعَلَی الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْفِظُهُ لَفْظاً صَدَقْتَ وَ اللَّهِ وَ قُلْتَ الْحَقَّ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ سَاوَاکَ بِمَنْ نَاوَاکَ وَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ یَقُولُ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ فَلَعَنَ اللَّهُ مَنْ عَدَلَ بِکَ مَنْ فَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَایَتَکَ وَ أَنْتَ وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِهِ وَ الذَّابُّ عَنْ دِینِهِ وَ الَّذِی نَطَقَ الْقُرْآنُ بِتَفْضِیلِه.
امام هادی (علیه السلام)- امام عسکری (علیه السلام) ذکر کرده است که امام هادی (علیه السلام) در روز عید غدیر با این دعا [امیرالمؤمنین (علیه السلام)] را زیارت کرد … شهادت میدهم که تو هر اقدام و خودداری و سخن و سکوتی که کردی، به خاطر فرمانی از جانب خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) بود [ای علی (علیه السلام)!] تو خود گفتی: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در یکی از جنگها درحالیکه پیشروی او شمشیر میزدم، به من نگاه کرد و فرمود: «ای علی (علیه السلام)! جایگاه تو نزد من، مانند جایگاه هارون (علیه السلام) در نزد موسی (علیه السلام) است جز اینکه پیامبری بعد از من نیست. و تو را [از این موضوع] آگاه میسازم که مرگ و زندگی تو با من و برطبق روش و سیرهی من است. به خدا سوگند! دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد و گمراه نشدم و بهوسیلهی من کسی گمراه نشد و آن عهدی را که پروردگارم با من بست، فراموش نکردم» و [ای علی (علیه السلام)! فرمودی:] من نشانهی آشکاری از جانب پروردگارم دارم که آن [نشانه] را برای پیامبرش (صلی الله علیه و آله) بیان کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز آن را به من بیان کرد و من بر راه روشنی هستم». [ای علی (علیه السلام)!] با زبان خودم اعتراف میکنم که به خدا سوگند! راست گفتی و حقیقت را گفتی. خدا کسی را که تو را با دشمنت، همتا و مساوی قرار داد لعنت کند و خداوند میفرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ خداوند آن کس را که تو را با کسی که خداوند ولایت تو را بر او واجب کرده بود، همتا قرار داد لعنت کند. تو ولیّ خدا و برادر رسول او و دفاعکننده از دینش و کسی هستی که قرآن، فضائل او را بیان میکند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۴
بحارالأنوار، ج۹۷، ص۳۶۳
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ جَعْفَرِبْنِمُحَمَّد (صلی الله علیه و آله)أَنَّ سَائِلاً سَأَلَهُ … (قَالَ (علیه السلام)) إِنَّ الْإِمَامَهًَْ بِجَمِیعِ مَا تَحْتَاجُ إِلَیْهِ الْأُمَّهًُْ مِنْ حَلَالِهَا وَ حَرَامِهَا وَ الْعِلْمِ بِکِتَابِ اللَّهِ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ وَ مُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ دَقَائِقِ عِلْمِهِ وَ غَرَائِبِ تَأْوِیلِهِ. قَالَ السَّائِلُ: وَ مَا الْحُجَّهًُْ فِی أَنَّ الْإِمَامَ لَا یَکُونُ إِلَّا عَالِماً بِهَذِهِ الْأَشْیَاءِ الَّتِی ذَکَرْتَ؟ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فِیمَنْ أَذِنَ لَهُمْ بِالْحُکُومَهًِْ وَ جَعَلَهُمْ أَهْلَهَا إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِیها هُدیً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُوا لِلَّذِینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبارُ فَالرَّبَّانِیُّونَ هُمُ الْأَئِمَّهًُْ دُونَ الْأَنْبِیَاءِ الَّذِینَ یُرَبُّونَ النَّاسَ بِعِلْمِهِمْ وَ الْأَحْبَارُ دُونَهُمْ وَ هُمْ دُعَاتُهُمْ ثُمَّ أَخْبَرَ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ: بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللهِ وَ کانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ وَ لَمْ یَقُلْ بِمَا جَهِلُوا ثُمَّ قَالَ: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ … فَهَذِهِ الْحُجَّهًُْ بِأَنَّ الْأَئِمَّهًَْ لَا یَکُونُونَ إِلَّا عُلَمَاء.
امام صادق (علیه السلام)- شخصی از امام صادق (علیه السلام) [در مورد امامت] سؤال کرد. [امام فرمود]: «امامت به تمام آن چیزهایی است که امّت از حلال و حرامش به آن نیاز دارد و به علم به کتاب خدا، خاصّ و عامّ و ظاهر و باطن و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آن و ظرافتهای علم آن و [علم به] تأویلهای نادر آن است». سؤالکننده گفت: «دلیل اینکه امام باید حتماً به این چیزهایی که ذکر کردی، علم داشته باشد، چیست»؟ فرمود: «[دلیلش] این کلام خداوند عزّوجلّ است که دربارهی کسانی میباشد که به آنها اذن داده که حکومت کنند و آنها را شایستهی آن قرار داده است: ما تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که تسلیم فرمان خدا بودند، با آن، بر یهودیان حکم می کردند و [همچنین] علما و دانشمندان. (مائده/۴۴) علماء (ربانیّون) همان امامانی هستند که پس از پیامبران هستند و مردم را با علمشان تربیت میکنند و دانشمندان (احبار) غیر از آنها (علماء) هستند که همان دعوتکنندگان مردم هستند. آنگاه خداوند عزّوجلّ خبر داد و فرمود: مردم را هدایت میکنند] به این کتاب الهی که به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند. (مائده/۴۴) و نفرمود: با آنچه که نمیدانند [هدایت میکنند]. آنگاه فرمود: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب پس این همان دلیلی است بر اینکه امامان باید حتّما عالم باشند. [و جاهل نمیتواند امام شود].
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۴
دعایم الإسلام، ج۱، ص۳۵
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ إِنَّمَا هَلَکَتْ هَذِهِ الْأُمَّهًُْ وَ ارْتَدَّتْ عَلَی أَعْقَابِهَا بَعْدَ نَبِیِّهَا بِرُکُوبِهَا طَرِیقَ مَنْ خَلَا مِنَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَهًِْ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَهًِْ الَّذِینَ آثَرُوا عِبَادَهًَْ الْأَوْثَانِ عَلَی طَاعَهًِْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ تَقْدِیمِهِمْ مَنْ یَجْهَلُ عَلَی مَنْ یَعْلَمُ فَعَقَّبَهَا اللَّهُ تَعَالَی بِقَوْلِهِ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
امام علی (علیه السلام)- خداوند شما را رحمت کند! این امّت بعد از پیامبر خود هلاک شدند و به عقب برگشتند، آنها از امّتهای گذشته که عبادت بتها را بر عبادت خداوند اختیار کردند پیروی کردند و دنبال آنها را گرفتند. آنها نادانان را بر دانایان مقدّم داشتند درصورتیکه خداوند میفرماید: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶
بحارالأنوار، ج۶۶، ص۸۰
الصّادق (علیه السلام)- نَحْنُ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ عَدُوُّنَا الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ. قُلْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله) لَهُمْ یَا عِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا أَیْ صَدَّقُوا بِتَوْحِیدِ اللَّهِ اتَّقُوا رَبَّکُمْ أَیْ عِقَابَ رَبِّکُمْ بِاجْتِنَابِ مَعَاصِیهِ.
امام صادق (علیه السلام)- ما همانهایی هستیم که میدانند و دشمنان ما همانهایی هستند که نمیدانند و شیعیان ما همان صاحبان خرد هستند. ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! به آنها بگو یا عِبادِیَ الَّذینَ آمَنُوا یعنی [ای بندگانی که] یگانگی خدا را تصدیق کردید اتَّقُوا رَبَّکُم، یعنی از عقاب پروردگارتان، به سبب دوری از نافرمانیهایش [بپرهیزید].
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶
بحرالعرفان، ج۱۴، ص۴۳
تنها خردمندان متذکّر میشوند
الحسن (علیه السلام)- إِذَا طَلَبْتُمُ الْحَوَائِجَ فَاطْلُبُوهَا مِنْأَهْلِهَا قِیلَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ مَنْ أَهْلُهَا قَالَ الَّذِینَ قَصَّ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ ذَکَرَهُمْ فَقَالَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ قَالَ هُمْ أُولُو الْعُقُول.
امام حسن (علیه السلام)- وقتی نیازمندیهای خود را درخواست میکنید از اهلش بخواهید عرض کردند: «اهل آن کیست»؟ فرمود: «کسانی که خداوند در قرآن کریم آنها را معرفی نموده و فرموده است: إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ و آنها عاقلان هستند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶
الکافی، ج۱، ص۲۰/ نورالثقلین
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَتَمَ مِائَهًَْ أَلْفِ نَبِیٍّ (صلی الله علیه و آله) وَ أَرْبَعَهًًْ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ (صلی الله علیه و آله) وَ خَتَمْتُ أَنَا مِائَهًَْ أَلْفِ وَصِیٍّ وَ أَرْبَعَهًًْ وَ عِشْرِینَ أَلْفَ وَصِیٍّ وَ کُلِّفْتُ مَا تُکُلِّفَ الْأَوْصِیَاءُ قَبْلِی وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قَالَ فِی مَرَضِهِ لَسْتُ أَخَافُ عَلَیْکَ أَنْ تَضِلَّ بَعْدَ الْهُدَی وَ لَکِنْ أَخَافُ عَلَیْکَ فُسَّاقَ قُرَیْشٍ وَ عَادِیَتَهُمْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ عَلَی أَنَّ ثُلُثَیِ الْقُرْآنِ فِینَا وَ فِی شِیعَتِنَا فَمَا کَانَ مِنْ خَیْرٍ فَلَنَا وَ لِشِیعَتِنَا وَ ثُلُثَ الْبَاقِی أَشْرَکْنَا فِیهِ النَّاسَ فَمَا کَانَ مِنْ شَرٍّ فَلِعَدُوِّنَا ثُمَّ قَالَ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ … فَنَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ شِیعَتُنَا أُولُوا الْأَلْبابِ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ عَدُوُّنَا وَ شِیعَتُنَا هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
امام علی (علیه السلام)- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا خاتم صدوبیستوچهار هزار پیامبر بود و من خاتم صدوبیستوچهار هزار وصیّ بودم و آنچه بهعهدهی اوصیاء پیش از من بود به عهدهی من نیز واگذار شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آن بیماریاش [که موجب وفات او شد] فرمود: «من بر تو از این نمیترسم که بعد از هدایتشدن، گمراه شوی [چون در مورد تو، چنین نخواهد شد]؛ بلکه بر تو از فاسقان قریش و دشمنی ایشان میترسم. خدا ما را کافی است و او بهترین حامی ماست. (آل عمران/۱۷۳) دو سوّم قرآن دربارهی ما و دربارهی شیعیان ماست. پس هر خیری هست برای ما و شیعیان ماست و در یکسوّم باقیمانده [از قرآن]، ما با مردم شریک هستیم در نتیجه هر شرّی هست برای دشمنان ماست. آنگاه گفت: هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ … ما اهل بیت هستیم و شیعیانمان همان أُولُوا الْأَلْبابِ هستند و الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ دشمنان ما هستند و شیعیان ما همان هُمُ المُهْتَدُونَ هستند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶
بحارالأنوار، ج۳۹، ص۳۴۲/ بصایرالدرجات، ص۱۲۱
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِفْطَارُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ صَوْمِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَهًُْ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا وَ لَا نَبِیّاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی الْعَاقِلُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّی عَقَلَ مِنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- خداوند چیزی برتر از عقل، قسمت بندگان خود نساخته است. خواب دانا از شب زندهداری نادان، و روزه [مستحبّی] نگرفتن شخص دانا را از روزهگرفتن شخص نادان، و در منزلماندن دانا از رهسپارشدن نادان [حتی به قصد حج و جهاد] برتر است؛ خداوند هیچ پیامبر و رسولی را برنیانگیخت، مگر وقتی که عقلش به کمال رسیده باشد، بهگونهای که عقل او برتر از عقلهای تمامی امّتش شده باشد. آنچه پیامبر، درون خود پنهان دارد، از اجتهاد تمام مجتهدان برتر است و هیچ عاقلی نمیتواند واجبات الهی را بجا آورد، جز آنکه در آن اندیشیده باشد لذا تمامی عبادتکنندگان در فضیلت عبادتشان به مرتبهی شخص دانا نمیرسند و دانایان همان خردمندانند که خداوند متعال دربارهی آنان فرمود: وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۶
بحارالأنوار، ج۱، ص۹۲/ المحاسن، ج۱، ص۱۹۳/ البرهان؛ بتفاوت/ نورالثقلین
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ عَلِیِّبْنِعُقْبَهًَْبْنِخَالِدٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ مُعَلَّیبْنُخُنَیْسٍ عَلَی أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) فَأَذِنَ لَنَا وَ لَیْسَ هُوَ فِی مَجْلِسِهِ فَخَرَجَ عَلَیْنَا مِنْ جَانِبِ الْبَیْتِ مِنْ عِنْدِ نِسَائِهِ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ جِلْبَابٌ فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْنَا رَحَّبَ فَقَالَ: مَرْحَباً بِکُمَا وَ أَهْلًا ثُمَّ جَلَسَ وَ قَالَ: أَنْتُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ فِی کِتَابِ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب.
امام صادق (علیه السلام)- علیّبنعقبهًْبنخالد گوید: «با معلّیبنخُنَیس به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدیم و به ما اجازهی ورود داده شد، ایشان در جایگاه خود حضور نداشت، ناگاه از آن سوی خانه از کنار زنان خود، درحالیکه بالاپوش [و لباس رسمی] بر تن نداشت، نزد ما آمد و چون ما را دید، به ما خوش آمد گفت و فرمود: «خوش آمدید». سپس نشست و فرمود: «شما همان خردمندان در کتاب خدا هستید. خداوند تبارکوتعالی فرمود: إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۸
المحاسن، ج۱، ص۱۶۹/ نورالثقلین/ البرهان؛ «فأذن لنا» محذوف
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِیأُمَامَهًَْ الْبَاهِلِیِّ قَالَ: کُنَّا ذَاتَ یَوْمٍ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) جُلُوساً فَجَاءَنَا أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) وَ اتَّفَقَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) قِیَامٌ فَلَمَّا رَأَی عَلِیّاً (علیه السلام) جَلَسَ فَقَالَ: یَابْنَأَبِیطَالِبٍ (علیه السلام) أَ تَعْلَمُ لِمَ جَلَسْتُ؟ قَالَ: اللَّهُمَّ لَا. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) خَتَمْتُ أَنَا النَّبِیِّینَ وَ خَتَمْتَ أَنْتَ الْوَصِیِّینَ فَحَقٌّ لِلَّهِ أَنْ لَایَقِفَ مُوسَیبْنُعِمْرَانَ (علیه السلام) مَوْقِفاً إِلَّا وَقَفَ مَعَهُ یُوشَعُبْنُنُونٍ (علیه السلام) وَ إِنِّی أَقِفُ وَ تُوقَفُ وَ أُسْأَلُ وَ تُسْأَلُ فَأَعِدَّ الْجَوَابَ یَا ابْنَأَبِیطَالِبٍ فَإِنَّمَا أَنْتَ عُضْوٌ مِنْ أَعْضَائِی تَزُولُ أَیْنَمَا زُلْتُ فَقَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): یَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَمَا الَّذِی تُسْأَلُ حَتَّی أَهْتَدِیَ فَقَالَ: یَا عَلِیُّ (علیه السلام) مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ یُضْلِلْهُ فَلا هادِیَ لَهُ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقِی وَ مِیثَاقَکَ وَ أَهْلَ مَوَدَّتِکَ وَ شِیعَتَکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهًِْ فِیکُمْ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَرَأَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ هُمْ شِیعَتُکَ یَا عَلِی (علیه السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- ابوامامه باهلی گوید: روزی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم، پس از مدّتی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) بلند شد [که برود] ناگهان امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب (علیه السلام) نزد ما آمد وقتیکه علی (علیه السلام) را دید، نشست. فرمود: «ای پسر ابیطالب (علیه السلام)! آیا میدانی که چرا نشستم»؟ گفت: «نه». فرمود: «من خاتم پیامبران هستم و تو خاتم اوصیاء هستی. خداوند اینگونه مقرّر کرده است که موسیبنعمران (علیه السلام) در توقّفگاهی توقّف نکند مگر اینکه یوشعبننون (وصیّ موسی (علیه السلام)) به همراه او، توقّف کند و من [هرکجا] توقّف میکنم، تو توقّف میکنی و من [هرچه] میپرسم، تو میپرسی. ای پسر ابیطالب، تو همان جواب من را میدهی. که تو عضوی از اعضای من هستی و در هر جایگاهی باشم تو نیز خواهی بود [به جز نبوت]». علی (علیه السلام) عرض کرد: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! چه چیزی بپرسم تا اینکه هدایت یابم»؟ فرمود: «ای علی (علیه السلام)! هرکس را خدا هدایت کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت و هرکس را خدا گمراه کند، هدایتکنندهای نخواهد داشت. خداوند پیمان محکمِ من و پیمان محکم تو و دوستدارندگان تو و شیعیانت را تا روز قیامت، گرفت. شفاعت من در میان شما پذیرفته است». آنگاه این آیه را قرائت کرد: إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ ای علی (علیه السلام)! آنها [صاحبان خرد] شیعیان تو هستند.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۱۹۸
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141