ترجمه های آیه (فارسی – انگلیسی)
تفسیر های آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ «45»
و هرگاه خداوند به تنهايى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند متنفّر مىشود، ولى هرگاه از غير او ياد شود، بىدرنگ شادمان مىشوند.
نکته ها
گرچه مخاطبان اين آيه كسانى هستند كه به آخرت ايمان ندارند، امّا در ميان مسلمين نيز افرادى هستند كه از اسلام ناب نگرانى و تنفّر دارند، همين كه مىگوييم: «قصاص، قانون الهى است» چهرهشان درهم مىشود، ولى همين كه مىگوييم: «حقوق بين الملل» لبخند مىزنند. هرگاه به نماز مىايستد كه تنها مخاطبش خداست؛ روح او متنفّر است، ولى هرگاه سخنرانى يا تدريس مىكند كه مخاطبش غير خداست با تمام توجّه ونشاط سخن مىگويد.
در آيه 46 سورهى اسراء نيز مشابه اين آيه آمده است: «وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً» هنگامى كه پروردگارت را در قرآن به يگانگى ياد مىكنى، آنها پشت مىكنند و از تو روى بر مىگردانند.
پیام ها
«1». بقره، 165.
جلد 8 – صفحه 181
1- مقدار باور و ايمان خود را نسبت به آخرت، از طريق تنفّر يا توجّه خود نسبت به احكام خداوند بيازماييم. اشْمَأَزَّتْ … يَسْتَبْشِرُونَ
2- ميان توحيد و معاد رابطهى تنگاتنگى است. ذُكِرَ اللَّهُ … اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ
3- ذكر خدا كه مايهى آرامش دلهاست، براى گروهى مايهى آزار و اذيّت است.
«اشْمَأَزَّتْ»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ (41) اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (42) أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ (43) قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (44) وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ (45)
ترجمه
همانا ما فرستاديم بر تو كتابرا براى مردمان بحق پس كسيكه هدايت يافت پس بر نفع خود او است و هر كه گمراه شد پس جز اين نيست كه گمراه ميشود بزيان خود و نيستى تو بر آنها كارگزار
خدا ميگيرد جانها را هنگام مرگ آنها و آنرا كه نمرده است در خواب آن پس نگاه ميدارد آنرا كه حكم كرد بر آن بمرگ و رها ميكند ديگرى را تا وقتى نامبرده شده همانا در اين هر آينه آيتها است براى گروهى كه تفكر ميكنند
آيا گرفتند غير از خدا شفيعانى بگو آيا و اگر چه باشند كه مالك نمىشوند چيزى را و نه درك ميكنند
بگو براى خدا است شفاعت تمامى مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين پس بسوى او برگردانيده ميشويد
و چون ياد شود خدا بتنهائى مشمئز و گرفته ميشود دلهاى آنها كه ايمان نمىآورند بآخرت و چون ياد شوند آنها كه غير از اويند آنگاه آنها شاد ميشوند
تفسير
خداوند متعال قرآن كريم را بر پيغمبر اكرم نازل فرمود براى
جلد 4 صفحه 500
هدايت و نيل بندگان خود بخير و سعادت دنيا و آخرتشان پس كسيكه راه يافت و موفّق شد بتصديق قولى و عملى آن كه در آيات سابقه گوشزد شد بر نفع و صلاح خود قيام و اقدام نموده و كسيكه اعراض و كناره گيرى نمود و گمراه شد پس آن گمراهى بر ضرر و زيان دنيا و آخرت او تمام شده و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم مسئوليّتى در اين باب ندارد چون او و كيل و كفيل و رقيب و نگهبان و نگهدار مردم از خطا و خلاف نبوده و نيست و نميتواند مردم را اجبار و اكراه بقبول هدايت و دين اسلام نمايد چون قدرت تامّه مخصوص بحق و ايمان اجبارى فائده ندارد خدا است داراى چنين قدرتيكه ميگيرد و قبض مينمايد جانهاى اهل عالم را در وقت مرگشان بتمامى و آن مقدار از جانى را كه نميميرد و بكلى قطع علاقه از بدن نميكند در وقت خواب رفتن آنها و پس از گرفتن جانها نگهميدارد آن جانى را كه حكم فرموده است بر آن بمردن و قطع نمودن علاقه خود را از بدن بتمامى و ميفرستد آنمقدار از جانى را كه قطع ننموده است علاقه خود را از بدن واقعا اگر چه قطع نموده ظاهرا باز ببدن تا مدّتيكه مقدّر فرموده براى بقاء در دنيا و تصرّف آن در بدن و اين از عجايب قدرت الهى است كه جانى را كه از عالم غيب آمده و تعلّق تدبيرى ببدن دارد بقدريكه عقل و شعور و ادراك دارد بگيرد و بقدريكه تنفّس و حسّ و حركت داشته باشد باقى بگذارد و اگر كسى فكر كند يقين ميكند كه اينكار جز از قادر يگانه كه در قدرت و ساير صفات كمال مثل و مانند ندارد ساخته نيست عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هيچ كس نيست كه بخوابد مگر آنكه نفس او بآسمان عروج مينمايد و روح او در بدنش باقى ميماند و ما بين آن دو رشتهئى مانند شعاع خورشيد موجود است پس اگر خداوند اذن دهد در قبض ارواح اجابت ميكند روح نفس را و اگر اذن دهد خدا در ردّ روح اجابت ميكند نفس روح را و اين است معناى قول خداوند اللّه يتوفّى الانفس حين موتها تا آخر پس آنچه بهبيند نفس در ملكوت سماوات آن تعبير دارد و آنچه بهبيند در بين آسمان و زمين آن خيالات شيطانى است و تعبير ندارد و وجه آنكه قبض روح گاهى نسبت بخدا داده ميشود و گاهى بملك الموت و گاهى بملائكه در سوره نساء گذشت و از ابن عباس ره نقل شده كه مراد از نفس جهت عقل و تميز است و مراد از روح منشأ تنفّس و حركت و؟؟؟ در
جلد 4 صفحه 501
آنستكه مشركين مكّه بتها را كه جمادات بىشعور و ادراكى بيش نيستند شفيعان خود قرار دادند بايد از آنها سؤال نمود كه آنها با آنكه هيچ قدرت و اراده و اختيارى ندارند و مالك و متصرّف در چيزى نمىباشند ميتوانند شفاعت كنند از پرستش كنندگان خودشان با آنكه هيچ كس بدون اذن خدا قادر بر شفاعت نيست و هر شفاعتى در هر وقت و از هر كس صادر شود اختيارش با خدا است كه بايد قبلا اجازه داده باشد و بعدا قبول فرمايد و سلطنت حقّه حقيقيّه در آسمانها و زمين با او است و برگشت تمام خلق بحكم و فرمان او است و بايد روزى در پيشگاه او حاضر شوند و بپاداش اعمال خود برسند و عجبتر از همه آنستكه كفّار قريش وقتى گفتگو از خداوند يگانه پيش مىآيد دلهاشان مشمئز و گرفته و رويشان منقبض و درهم و نفوسشان متنفّر و ملول ميگردد و وقتى صحبت بتها و هوا پرستان دنيا طلب در ميان مىآيد منبسط و مسرور و فرحناك و شادمان ميشوند بطوريكه آثار مسرّت از چهره آنها ظاهر ميگردد و از بعضى روايات استفاده ميشود مشمئز و گرفته شدن آنها از ذكر اولياء خدا كه آل محمّد عليهم السّلامند و انبساط و سرورشان بذكر كسانيكه غصب حق ايشانرا نمودند و العلم عند اللّه تعالى و اوليائه و ظاهرا مراد از رد روح باذن خدا در روايت عياشى ابقاء آن در بدن است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذا هُم يَستَبشِرُونَ (45)
و زماني که ياد خدا شود بتنهايي مشمئز ميشود قلوب آنها و بد ميآيد آنها را قلوب آنهايي که ايمان بآخرت نياوردهاند و زماني که ذكر كساني که از غير خدا هستند بشود آنها بيكديگر بشارت ميدهند.
مصداق اينکه آيه شريفه امروز بسيار هستند و اختصاص بمشركين و كفار ندارد بسيار از مسلمانها اگر مجالسي تشكيل شود براي ياد خدا مجلس تلاوت قرآن بيان احكام و عقائد و مواعظ و نصايح بسيار مشمئز ميشوند تا بتوانند اصلا حاضر نميشوند و اگر حاضر بودند فرار ميكنند و اگر نتوانستند بسختي و بي ميلي طي ميكنند و اگر مجالس لهو و لعب و ساز و آواز و ذكر اهل فسق و فجور و مجالس غيبت و تهمت و مجالس ظلمه بكمال ميل اقبال ميكند و در سينماها و تماشاخانهها بر يكديگر سبقت ميگيرند و هر مجلسي که انسان را از خدا و دين و آخرت باز دارد و موجب غفلت شود بروند و بيكديگر بشارت ميدهند با اينكه در اينکه نوع مجالس رفتنش حرام است و اگر تشكيل شد بيرون رفتنش واجب است و بدتر اينکه مجالس
جلد 15 – صفحه 324
مجالسي که تشكيل ميشود براي اضلال مردم و اخراج آنها از دين حق و سوق آنها بعقائد باطله و مذاهب فاسده لذا ميفرمايد:
وَ إِذا ذُكِرَ اللّهُ وَحدَهُ اشمَأَزَّت قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤمِنُونَ بِالآخِرَةِ اصلا نميشود نزد آنها اسم بهشت و جهنم و ثواب و عذاب و وعظ و مسائل برد ميگويند اينکه آخوندها هميشه ما را ميترسانند و اما قصه حسين كرد و رستم و الف ليل و هزار دستان و مقالات فاسده بسيار اقبال دارند.
وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذا هُم يَستَبشِرُونَ.
نکته های آیه
۱ – تنفر شدید و انزجار درونى مشرکان، از یاد شدن نام خدا به تنهایى (بدون نام معبودهاىدیگر) (و إذا ذکر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذین لایؤمنون بالأخرة)
۲ – نفوذ آیین شرک در قلب و جان مشرکان صدراسلام و حساسیت شدید آنان نسبت به آیین یکتاپرستى (و إذا ذکر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذین لایؤمنون بالأخرة) از تنفر و انزجار قلبى مشرکان به صرف یاد کردن نام خداوند، برداشت بالا به دست مى آید.
۳ – ایمان نداشتن به جهان آخرت، از اوصاف مهم و شناخته شده مشرکان صدراسلام (الذین لایؤمنون بالأخرة) توصیف مشرکان به ایمان نداشتن به آخرت و انتخاب این وصف از میان اوصاف دیگر آنان، مى تواند بیانگر مطلب یاد شده باشد.
۴ – عقیده به وجود خداى یکتا، مستلزم عقیده به وجود جهان آخرت است. (و إذا ذکر اللّه وحده اشمأزّت قلوب الذین لایؤمنون بالأخرة) از این که خداوند مى فرماید: کسانى که ایمان به آخرت ندارند، از یاد خدا به تنهایى، تنفر دارند; به دست مى آید که این تنفر به خاطر ایمان نداشتن به آخرت است و اگر آنان ایمان مى داشتند، چنین تنفرى به آنها دست نمى داد. بنابراین میان ایمان به آخرت و ایمان خداوند یکتا، تلازم وجود دارد.
۵ – انبساط خاطر و شادمانى مشرکان به هنگام یاد شدن نام معبودهایى جز خداوند (معبودهاى ادعایى آنان) (و إذا ذکر الذین من دونه إذا هم یستبشرون)
۶ – مشرکان نسبت به یاد کردن خدا به همراه یاد دیگر معبودها و نیز عبادت مشترک خدا و معبودها، حساس نبوده و مخالفت نمىورزیدند. (و إذا ذکر اللّه وحده اشمأزّت … و إذا ذکر الذین من دونه إذا هم یستبشرون) از آیه شریفه به روشنى استفاده مى شود که مشرکان نسبت به یاد کردن خدا به تنهایى حساس بوده و از یاد شدن معبودهاى خود بدون یاد شدن خدا خوشحال مى شدند; ولى در این آیه از واکنش و حساسیت مشرکان در صورتى که نام خدا و معبودها با هم و مشترکاً یاد شوند، سخنى به میان نیامده است. بنابراین یاد نشدن آن، مى تواند حاکى از مطلب بالا باشد.
تفسیر روایی اهل بیت درباره آیه
الصّادق (علیه السلام)- عَنْ زُرَارَهًَْ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُوالْخَطَّابِ فِی أَحْسَنِ مَا یَکُونُ حَالًا قَال: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عزّوجلّ وَ إِذا ذُکِرَ اللهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فَقَالَ وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ بِطَاعَهًِْ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (علیهم السلام) اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ لَمْ یَأْمُرِ اللهُ بِطَاعَتِهِمْ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ.
امام صادق (علیه السلام)- زراره گوید: وقتی ابوالخطّاب هنوز مرتد نشده بود، برایم نقل کرد که از امام صادق (علیه السلام) دربارهی کلام خداوند عزّوجلّ: وَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ پرسیدم، ایشان فرمود: «یعنی وقتی خدا به تنهایی یاد شود به اطاعتکردن از کسی که امر به اطاعت او نموده از آل محمّد (علیهم السلام)، دلهای کسانی که ایمان به آخرت نمیآورند متنفّر میشود و وقتی یاد شوند کسانی که خداوند به اطاعت آنها امر نکرده، خوشحال میشوند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۲
الباقر (علیه السلام)- عَنْ حَنَانِبْنِسَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَمِعْتُ صَامِتاً بَیَّاعَ الْهَرَوِیِّ و قَد سَأَلَ أَبَاجَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنِ الْمُرْجِئَهًِْ فَقَالَ صَلِّ مَعَهُمْ وَ اشْهَدْ جَنَائِزَهُمْ وَ عُدْ مَرْضَاهُمْ وَ إِذَا مَاتُوا فَلَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّا إِذَا ذُکِرْنَا عِنْدَهُمْ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِنَا إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ.
امام باقر (علیه السلام)- حنانبنسدیر از پدرش نقل کرد که گفت: از صامت بیاع هروی شنیدم که از امام باقر (علیه السلام) دربارهی مرجئه پرسید. ایشان فرمود: «با آنان نماز بخوان و جنازههایشان را تشییع کن و به عیادت بیمارانشان برو، امّا برایشان طلب آمرزش نکن؛ چرا که وقتی نزد آنها از ما یاد میشود، دلهایشان منزجر میگردد و وقتی از آنان که غیر ما هستند یاد میشود، به ناگاه شادمانی میکنند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۴
الباقر (علیه السلام)- قَالَ إِنَّ حَدِیثَکُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فَذَرُوه.
امام باقر (علیه السلام)- گفتار شما [شیعیان و نقل احادیث ما] برای دلهای مردم [نااهل]، خوش نمیآید. احادیثی را برای آنها نقل کنید، اگر پذیرا بودند. بیشتر بگویید، امّا اگر همان احادیث اندک را نیز انکار کردند، رهایشان کنید [و بیشتر نگویید].
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۴
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا بَالُ أَقْوَامٍ إِذَا ذَکَرُوا آلَ إِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ اسْتَبْشَرُوا وَ إِذَا ذَکَرُوا آلَ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله) بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ أَحَدَهُمْ وَافَی بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ حَتَّی یُوَافِیَ بِوَلَایَتِی وَ وَلَایَهًِْ عَلِیِّبْنِأَبِیطَالِب (علیه السلام).
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- چه میشود که گروهی وقتی از آل ابراهیم و آل عمران (علیها السلام) یاد میکنند شادند، امّا وقتی از آل محمّد (علیهم السلام) یاد میکنند متنفّر میشوند. قسم به آن کسی که جان محمّد (صلی الله علیه و آله) در دست او است! اگر یکی از آنها در روز قیامت به مقدار عمل هفتاد پیغمبر کار نیک کرده باشد، خدا از او نمیپذیرد مگر اینکه ولایت من و علیّبنابیطالب (علیه السلام) را به آنها ضمیمه کند».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۴
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْزَمُوا مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّهُ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ الْقِیَامَهًِْ وَ هُوَ یَوَدُّنَا دَخَلَ الْجَنَّهًَْ بِشَفَاعَتِنَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَا یَنْفَعُ عَبْداً عَمَلُهُ إِلَّا بِمَعْرِفَهًِْ حَقِّنَا.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- محبّت ما اهل بیت را [در دل] داشته باشید. هرکس با ما دوست باشد روز قیامت با شفاعت ما وارد بهشت میگردد، به خداوند سوگند! بندهای از اعمال خود سود نمیبرد و مگر اینکه حقّ ما را بشناسد».
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۴
ابنعبّاس (رحمة الله علیه)- وَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ أَیِ انْقَبَضَتْ.
ابنعبّاس ( إِذا ذُکِرَ اللهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ یعنی دلهایشان میگیرد.
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۴۴
معرفی بیشتر سوره زمر
جمع زمره است به معنى دسته، جماعت، فوج [1]
مفهوم کلی سوره
خداباورى ؛
دادگاه عدل الهى در رستاخيز؛
تأثير نيرومند قرآن بر قلب انسان ؛
اسامی سوره
علت نامگذاری
«سوره زمر»؛ سبب نامگذارى اين سوره به «زمر» (فوج و گروه) تكرار اين واژه در آيات هفتادویک و هفتادوسه است .
«سوره غرف»؛ از آن رو «غُرَف» (اتاق و كاخ) ناميده شده كه اين واژه در آيۀ بیستم اين سوره تكرار شده است.[4]
تعداد آیات
سوره زمر هفتادوپنج آیه دارد.[5]
تعداد کلمات
سوره زمر هزاروصدوهفتاد ودو کلمه دارد.[6] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد کلمات سوره های قرآن مختلف است)
تعداد حروف
سوره زمر چهارهزارونهصدوهشت حرف دارد.[7] (لازم به ذکر است اقوال در تعداد حروف سوره های قرآن مختلف است)
اهداف و آموزه ها
هدف هاى اساسى سوره زمر عبارت اند از:
1. دعوت به توحيد؛
2. يادآورى رستاخيز و خصوصيات آن.[8]
محتوا و موضوعات
سوره زمر از چند بخش مهم تشكيل يافته است:
چيزى كه بيش از همه در سراسر اين سوره منعكس است مسالۀ دعوت به توحيد خالص مى باشد، توصيه در تمام ابعاد و شاخه هايش، توحيد خالقيت، توحيد ربوبيت، و توحيد عبادت، مخصوصا روى مسالۀ اخلاص در عبادت و بندگى خدا بارها در آيات مختلف اين سوره تكيه شده است، و تعبيراتش در اين زمينه آن چنان مؤثر است كه قلب انسان را به سوى اخلاص مى كشاند و جذب مى كند؛
مسالۀ مهم ديگرى كه در مقاطع مختلف اين سوره و تقريبا از آغاز تا انجام آن مورد توجه است مساله معاد و دادگاه بزرگ عدالت خدا است، مساله ثواب و جزا، غرفه هاى بهشتى، و سايبانهاى آتشين دوزخى، مساله ترس و وحشت روز قيامت، و آشكار شدن نتايج اعمال، و ظاهر شدن خود آنها در آن صحنه بزرگ مساله سياه شدن صورت دروغگويان و كسانى كه بر خدا افترا بستند، رانده شدن كافران به سوى جهنم، ملامت و سرزنش فرشتگان عذاب نسبت به آنها، و دعوت بهشتيان به سوى بهشت و تبريك و تهنيت فرشتگان رحمت به آنها! اين مسائل كه بر محور معاد دور مى زند آن چنان با مسائل توحيدى آميخته است كه گويى تار و پود يك پارچه را تشكيل مى دهد؛
بخش ديگرى از اين سوره كه تنها قسمت كوتاهى از آن را اشغال مى كند اهميت قرآن مجيد است، ولى اين بخش كوتاه ترسيم جالبى از قرآن و تاثير نيرومند آن در قلوب و جانها در بر دارد؛
بخش ديگرى كه آن هم نسبتا كوتاه است بيان سرنوشت اقوام پيشين و مجازات دردناك الهى نسبت به تكذيب كنندگان آيات حق مى باشد؛
و بالآخره بخشى از اين سوره نيز پيرامون مسالۀ توبه و باز بودن درهاى بازگشت به سوى خداست، و مؤثرترين آيات توبه و رحمت در اين بخش بيان شده كه شايد در قرآن آيه اى نويدبخش تر از آن در اين زمينه نباشد.[9]
فضائل، خواص و ثواب قرائت
ابىبنكعب از پيامبر خدا صلیاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بحواند خداوند اميد او را قطع نكرده و ثواب ترسندگان را كه از خداوند مى ترسند به او مى بخشد».
هارونبنخارجه از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «هر كه سوره زمر را بخواند خدا شرافت دنيا و آخرت را به او مى بخشد و او را بدون مال و فاميل عزيز مى گرداند تا هر كه او را ببيند شكوهش به وى نموده شده، و جسدش بر آتش حرام گردد و براى او هزار شهر در بهشت ساخته شود كه در هر شهرى هزار كاخ بوده و در هر كاخى صد حوريه مى باشد و علاوه براى او دو چشمه جارى و دو چشمه جوشان و دو بوستان خرم و حوريان پردهنشين در خيمه ها مى باشد.[10]
محل نزول
همه آيات سوره زمر طبق گفته «مجاهد و قتاده و حسن» مكى مى باشد. و برخى گفته اند: سه آيه اين سوره در مدينه نازل شده كه درباره «وحشى» قاتل «حمزه» و از اول آيه (قُلْ يا عِبادِيَ) تا آخر آيه سوم مى باشد .[11]
زمان نزول
سوره زمر در دوران اخير زندگى مسلمانان در مكه، يعنى پس از معراج و قبل از هجرت فرود آمده است.[12]
فضای نزول
مشركان از آن حضرت خواسته اند از دعوت خود دست بردارد و متعرض خدايان آنها نشود و او را از غضب خدايان خود ترسانده اند و نيز او را به عبادت آنها خوانده اند، اين جريان سبب نزول سوره زمر با آن لحن موكد گرديده است.
علاوه بر اين سوره مباركۀ زمر مسئله توحيد و يگانگى خدا و نفوذ قدرت او را در اراده كائنات در حدّ اعلى از راه عقل و وحى آسمانى بيان مى كند و از آنها نتيجه مى گيرد كه خلقت و تدبير كائنات در دست خداست، عبادت و اطاعت خاص اوست و نيز مسئله معاد را مطرح كرده و در آخر مى فرمايد: متّقيان گروه گروه به بهشت و كفّار فوج فوج رهسپار آتش خواهند شد.
راه زندگى آن نيست كه انسان در دفع مضرات و جلب منافع به مجسمه ها و مخلوق روى آورد و زندگى خويش را با رسومات از خود ساخته به آخر رساند و گرنه خلقت او عاطل و باطل خواهد بود، خدا از خلقت او غرضى دارد، رسيدن به آن هدف و غرض، در اطاعت و زندگى از نظر خداست.[13]
ترتیب در مصحف
سوره زمر در چينش كنونى قرآن سىونهمين سوره به شمار می آید.[14]
ترتیب بر اساس نزول
سوره زمر پنجاهونهمين سوره در ترتيب نزول است و بعد از سوره سبأ نازل شده است.[15] (لازم به ذکر است اقوال در ترتیب نزول سوره های قرآن مختلف است)
ارتباط با سوره قبلی
خداوند متعال سوره ص را با ذکر قرآن و اهمیت آن به پایان رسانیده است و سوره زمر را هم با مطالبی در مورد قرآن آغاز می کند.
ویژگی
سوره زمر از سور مثانی می باشد مثانی سوره هایی هستند که بعد از سور مئین قرار گرفته اند و زیر صد آیه دارند مانند اینکه سور مئین مبادی باشند و توالی آن مثانی آن فرض شده اند.[16]
سوره های مثانی عبارتند از: احزاب و حجّ و قصص و نمل و نور و انفال و مریم و عنکبوت و روم و یس و فرقان و حجر و رعد و سبأ و فاطر و إبراهیم و ص و محمد و لقمان و زمر.[17]
روايتى است كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده كه فرمود: خداوند هفت سوره طوال را به جاى تورات و سوره هاى مئين را به جاى انجيل و سوره هاى مثانى را به جاى زبور به من داد، و پروردگارم مرا با دادن سوره هاى مفصّل فزونى بخشيد.[18]
آیۀ مشهور باز بودن راه توبه برای همگان « قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِم …» (آیه پنجاه و سوم) در این سوره است.
[9]تفسير نمونه، ج 19، ص 360-359
[10]ترجمه تفسير مجمعالبيان، ج 21، ص 138
[12]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[13]تفسير احسنالحديث، ج 9، ص 259-258
[14]تفسير قرآن مهر، ج 18، ص 23
[15]التمهيد في علوم القرآن، ج 1، ص 136
[16]زاد المسير فى علم التفسير، ج 4، ص 141